نام کتاب: وکیل خیابانی
- نه نبوده ام.
- تا به حال در برف خوابیده ای؟
- خیر.
تو خیلی پول در می آوردی ولی هنوز اینقدر حریص هستی که نمی توانی کمی از پول خود را به من دهی.
او تفنگ را به سوی دیگران گرفت و گفت:
- همه شما ، همه شما وقتی من نشسته ام و گدایی می کنم از کنارم می گذرید شما برای قهوه بیشتر از غذای من پول خرج می کنید . چرا نمی توانید به فقرا ، بیماران و بی خانمانان کمک کنید شما که اینقدر پول دارید؟
من به حرام زاده های طماع کنار میستر نگاه کردم و منظره خوبی ندیدم. اکثر آنها به پاهایشان خیره شده بودند فقط رافتر به میز نگاه می کرد و فکر همه ما در سرش بود. وقتی که میستر های واشنگتن را زیر پا له می کردیم. اگر من به شما پول بدهم . شما (اول) به عرق فروشی می روید (دو) بیشتر گدایی می کنید و (سوم) هرگز پیاده رو ها را رها نمی کنید.
سکوت مجدد برقرار شد. هلی کوپتری در حوالی ساختمان حرکت می کرد می توانستم فقط تجسم کنم در پارکینگ چه خبر است . پس از دستورات میستر خطوط تلفن اشغال شده بود و تماس گرفته نمی شد.
او مایل نبود با هیچ کس مذاکره کند. او حضار و شنوندگان را در اتاق کنفرانس پیش رو داشت.
او از من پرسید :
- کدام یک از این افراد بیشتر پول در می آورد؟
مالامود تنها شریک بود و من کاغذ ها را برهم زدم تا مدارک او را پیدا کنم و آن را یافتم.
مالامود خود گفت :
- من هستم.
- تو اسمت چیه؟!
- نیک مالامود.
اوراق نیت را دوباره ورق زدم . لحظه ای استثنایی برای وارسی جزئیات خصوصی موفقیت یک شریک بود ولی لذتی از این کار نمی بردم.
میستر پرسید :
- چقدر ؟

صفحه 12 از 314