آه چه لذتی از جدول مالیات بر درآمد ها!
- چه رقمی بدهم میستر ؟ با مالیات ؟ درآمد حقوقی یا دستمزدی ؟ یا درآمد سرمایه گذاری و تجارت ؟
حقوق مالامود از شرکت پنجاه هزار دلار در ماه بود و پاداش سالیانه اش که در رویای همه ما بود 510 هزار دلار بود. سال بسیار خوبی بود و ما همه این را می دانستیم او یکی از چندین شریکی بود که بالای یک میلیون دلار درآمد داشت. سعی کردم با احتیاط عمل کنم . چندین منبع درآمد دیگر نیز موجود بود ، املاک اجاره ای ، سهام و تجارتهای کوچک ولی فکر کردم اگر میستر مبلغ کلی را بفهمد خوشش نیاید.
- یک میلیون دلار.
دویست هزار دلار دیگر را بدون اشاره به آن روی میز گذاشتم.
او لحظه ای فکر کرد و به مالامود گفت:
- تو یک میلیون دلار پول در آورده ای؟
مالامود ذره ای از این امر خجالتزده نشده بود.
- بله همین طور است.
- چقدر به نیازمندان و گرسنگان داده ای؟
- دقیقا به خاطر نمی آورم.
من و همسرم پول به چندین خیریه می دهیم.
فکر می کنم مبلغ 5 میلیون دلار به صندوق بزرگ واشینگتن دادیم که مطمئنا می دانید که پول را بین نیازمندان تقسیم می کند. ما زیاد پول می بخشیم و خوشحالیم که این کار را می کنیم.
او با اولین کنایه گفت:
- مسلما شما خیلی خوشحالید. او قصد نداشت به ما اجازه دهد توضیح دهیم چقدر سخاوتمند هستیم. فقط می خواست حقایق را بداند ، از من خواست همه ی نه نفر را لیست کنم و کنار اسم هر یک درآمد سال گذشته را بنویسم و هدایای خیریه را کنار آن یادداشت کنم.
کمی طول کشید، نمی دانستم طول بدهم یا سریع کار بکنم. مشخص بود که ما افراد متمول پول زیادی در آورده ایم و بخش کمی از آن را بخشیدهایم. در عین حال میدانستم که هر چه قضیه طولانی تر شود سناریوی نجات احمقانه تر می شود او کشتن هریک از گروگانها را در هر ساعت را ذکر نکرده بود. هم چنین درخواست آزادی رفقهایش از زندان نکرده بود ظاهرأ چیز خاصی طلب نمیکرد. به خودم وقت کافی دادم. مالامود را اول نوشتم و کول برن را که دانشجوی سال سوم بود حدود هشتاد و شش هزار
- چه رقمی بدهم میستر ؟ با مالیات ؟ درآمد حقوقی یا دستمزدی ؟ یا درآمد سرمایه گذاری و تجارت ؟
حقوق مالامود از شرکت پنجاه هزار دلار در ماه بود و پاداش سالیانه اش که در رویای همه ما بود 510 هزار دلار بود. سال بسیار خوبی بود و ما همه این را می دانستیم او یکی از چندین شریکی بود که بالای یک میلیون دلار درآمد داشت. سعی کردم با احتیاط عمل کنم . چندین منبع درآمد دیگر نیز موجود بود ، املاک اجاره ای ، سهام و تجارتهای کوچک ولی فکر کردم اگر میستر مبلغ کلی را بفهمد خوشش نیاید.
- یک میلیون دلار.
دویست هزار دلار دیگر را بدون اشاره به آن روی میز گذاشتم.
او لحظه ای فکر کرد و به مالامود گفت:
- تو یک میلیون دلار پول در آورده ای؟
مالامود ذره ای از این امر خجالتزده نشده بود.
- بله همین طور است.
- چقدر به نیازمندان و گرسنگان داده ای؟
- دقیقا به خاطر نمی آورم.
من و همسرم پول به چندین خیریه می دهیم.
فکر می کنم مبلغ 5 میلیون دلار به صندوق بزرگ واشینگتن دادیم که مطمئنا می دانید که پول را بین نیازمندان تقسیم می کند. ما زیاد پول می بخشیم و خوشحالیم که این کار را می کنیم.
او با اولین کنایه گفت:
- مسلما شما خیلی خوشحالید. او قصد نداشت به ما اجازه دهد توضیح دهیم چقدر سخاوتمند هستیم. فقط می خواست حقایق را بداند ، از من خواست همه ی نه نفر را لیست کنم و کنار اسم هر یک درآمد سال گذشته را بنویسم و هدایای خیریه را کنار آن یادداشت کنم.
کمی طول کشید، نمی دانستم طول بدهم یا سریع کار بکنم. مشخص بود که ما افراد متمول پول زیادی در آورده ایم و بخش کمی از آن را بخشیدهایم. در عین حال میدانستم که هر چه قضیه طولانی تر شود سناریوی نجات احمقانه تر می شود او کشتن هریک از گروگانها را در هر ساعت را ذکر نکرده بود. هم چنین درخواست آزادی رفقهایش از زندان نکرده بود ظاهرأ چیز خاصی طلب نمیکرد. به خودم وقت کافی دادم. مالامود را اول نوشتم و کول برن را که دانشجوی سال سوم بود حدود هشتاد و شش هزار