نام کتاب: موش ها و آدم ها
برم. اگه بتونیم چن دلار گیر بیاریم ، می‌ریم اونور رود خونه امریکا طلا حجم می کنیم . اونجا گاس بتونیم روزی دو دولار گیر بیاریم و جیبمونو پر کنیم .»
لنی مشتاقانه رو به او خم شده بود. « ژرژ ، بریم . پاشو از اینجا بریم . اینجا بده .»
ژرژ مختصر گفت و باید بمونیم. حالا خفه شو . بچه‌ها می‌آن تو .
از حمام آسایشگاه که نزدیک بود صدای جریان آب و طاس که تکان می خورد به گوش می رسید .
ژرژ با ورق‌ها مشغول بود. « گاس ماهم می باس خود مونو بشوریم . اما ما کاری نکردیم که کثیف بشیم.»
مردی بلند قامت در آستانه در ایستاد . همچنان که موی بلند سیاه و مرطوب خو را رو به عقب شانه میزد ، کلاهی در هم فشرده را ، زیر بغل گرفته بود . مثل دیگران او هم پیرهن پنبه‌ای آبی و نیم تنه آبی پوشیده بود . هنگامی که از شانه زدن موهای خود فارغ گردید ، به داخل اطاق آمد . و چنان شاهانه حرکت می‌کرد که از استادان کار شایسته است . وی سر کارگر کار آمدی بود و شهزاده

صفحه 55 از 180