نام کتاب: یک عاشقانه آرام
مشکل، زندگی را زندگی می کند. مشکل، به زندگی، معنی می دهد.
شیرینی زندگی از آنجا سرچشمه می گیرد که تو، بر مشکلات، غلبه کنی. بدون این غلبه، زندگی مان خالی خالی ست. گلها، حتی اگر بی آب بمانند، احساس هیچ مشکلی نمی کنند، و به همین دلیل هم گل خوشبخت وجود ندارد.
- گل عاشق هم. - گلی که گیلکی بخواند هم.
بسته های کتاب هایم از راه می رسند - از انبار پیرمرد، و کاه دانی پدرم. بسته های خاک آلود را یک به یک باز می کنیم.
عسل، مدتها، مبهوت، نگاه می کند، و عاقبت می گوید: خدای من! خدای من! چقدر کتاب! چقدر کتاب! تو، واقعأ، همه ی اینها را خوانده یی؟
- بیشترشان را.
- پس تو ... تو از پشت یک دیوار بلند کاغذی و مقوایی به زندگی نگاه کرده یی گیله مرد! از پشت یک دیوار تنومند. تو هیچ چیز را به همان شکلی که هست ندیده یی. خدای من! چه عمری را تلف کرده یی! چه عمری را باطل کرده یی ...
گیله مرد آرام، ناگهان فرو می ماند. یک دم، گمان می برد که زن، شوخ طبعی می کند؛ اما در چشمان سخت و سیاه آذری تو چیزی می بینم. که به درماندگی ام می کشد. من خود را برای مقابله با چنین احساسی آماده نکرده ام، و هرگز به چنین برداشتی از مفهوم کتاب، نیندیشیده ام: دیواری میان انسان و واقعیت ....
- اینها پنجره است عسل. دیوار نیست؛ عصاره ی واقعیت است نه کاغذ و مقوا |
- بشنو گیله مرد! بشنو و یادت باشد که من، موش های کتابخانه ها را اصلا دوست نمی دارم. تو هرگز به من نگفتی که زیر کوهی از کتاب دست و پا میزنی؛ و إلا برای زندگی با تو شرط ترک اعتیاد می گذاشتم. تو زندگی را خوانده یی، لمس نکرده یی. تو در طول و عرض خاک مقدس زندگی راه نرفته یی، فقط زندگی را ورق زده یی و بر زندگی حاشیه نوشته یی.

صفحه 25 از 173