- هاه! چطور می توانستم تاب نیاورم و باز تو را در کوله بارم سوغات بیاورم؟ . و من می دانستم که تو می بینی. صدای عطر تو از صدای تمام پرندگانی که گروهی می خواندند، بلندتر بود.)
آذری، با آن صدای بی گذشت پرسید: عاشق شده یی؟
گفتم: عشق، نمی دانم چیست. بی تجربه ام. تازه کارم. نمی دانم اینطور خواستن، اسمش عشق است یا چیز دیگر. فقط، سخت می خواهمش.
- سخت خواستن، می تواند عشق باشد. | - گفته اند: «به شرط آنکه سخت بماند، و ترم». - عجب کلکی هستی تو گیله مرد کوچک! | - به زبان خاصی می ستاییدم. - نمی ستایم، می آزمایم. - آزمون هایتان به کاری نمی آید آقا! بیش از آن می خواهمش که تجربه، کارا باشد. - اما اگر او تو را نخواهد؟
- گریه کنان می روم پی کارم. دوست داشتن، یک طرفه می شود اما به ضرب تهدید نمی شود، و این آن چیزی ست که سلاطین می خواهند: مردم، آنها را بپرستند، آنها از مردم بیزار باشند. من نه سلطان ادبم نه سلطان عسل. اگر نخواهد و بدانم که هرگز نخواهد خواست، گریه کنان کوله بارم را برمی دارم و می روم. فقط همین.
- اگر گریه کنان بروی، تا کی گریه میکنی؟ - نمی دانم آقا! پیشاپیش، چطور بگویم؟ برای گریستن، برنامه ریزی که نکرده ام. - به اشاره، سخن از خصلت اصلی سلاطین گفتی. سیاسی هستی؟
- منظورتان چیست آقا؟ شما، همه اش سوال های سخت می کنید. من، شاگردانم را اینطور نمی آزارم.
- علیه شاه؟ علیه حکومت؟ - من دبیر ادبیاتم. - چه ربطی دارد؟
آذری، با آن صدای بی گذشت پرسید: عاشق شده یی؟
گفتم: عشق، نمی دانم چیست. بی تجربه ام. تازه کارم. نمی دانم اینطور خواستن، اسمش عشق است یا چیز دیگر. فقط، سخت می خواهمش.
- سخت خواستن، می تواند عشق باشد. | - گفته اند: «به شرط آنکه سخت بماند، و ترم». - عجب کلکی هستی تو گیله مرد کوچک! | - به زبان خاصی می ستاییدم. - نمی ستایم، می آزمایم. - آزمون هایتان به کاری نمی آید آقا! بیش از آن می خواهمش که تجربه، کارا باشد. - اما اگر او تو را نخواهد؟
- گریه کنان می روم پی کارم. دوست داشتن، یک طرفه می شود اما به ضرب تهدید نمی شود، و این آن چیزی ست که سلاطین می خواهند: مردم، آنها را بپرستند، آنها از مردم بیزار باشند. من نه سلطان ادبم نه سلطان عسل. اگر نخواهد و بدانم که هرگز نخواهد خواست، گریه کنان کوله بارم را برمی دارم و می روم. فقط همین.
- اگر گریه کنان بروی، تا کی گریه میکنی؟ - نمی دانم آقا! پیشاپیش، چطور بگویم؟ برای گریستن، برنامه ریزی که نکرده ام. - به اشاره، سخن از خصلت اصلی سلاطین گفتی. سیاسی هستی؟
- منظورتان چیست آقا؟ شما، همه اش سوال های سخت می کنید. من، شاگردانم را اینطور نمی آزارم.
- علیه شاه؟ علیه حکومت؟ - من دبیر ادبیاتم. - چه ربطی دارد؟