از شغل قانونی اش دست کشید تا خود را صرف «طرح های دیگر» کند. همه ی بدهی اش چیزی در حد پنجاه هزار مارک بود، طلبکارهایش متجاوز از هفتصد نفر، از رانندهی تراموا گرفته، که بابت هر بلیط سی فنیک به او مساعده می داد تا پدر من که در جمع دو هزار مارک کمکش کرد. شاید بدین خاطر که او را آدم خوش برخوردی میدانست.
در همان روز تدفین سن و سال و قد و قواره ام آنقدر بود که مستحق دریافت میراث ده هزار مارکی باشم. پس بی معطلی، شغل دانشگاهی ام را کنار گذاشتم تا خود را صرف «طرحهای دیگر» کنم. با وجود نارضایتی والدینم از خانه به اتاق عمو اتو نقل مکان کردم. و آن لحظه ی بزرگی در زندگی من بود. گرچه موهایم حالا آنقدر که رسم ماهاست پر پشت و مجعد نشده، از آن روز اینجا زندگی می کنم. اثاث اتاق را همان طور دست نخورده گذاشته ام. امروز می فهمم آن اوائل خیلی در اشتباه بودم. مسخره بود که تقلا می کردم نوازنده شوم، حالا آهنگسازی پیشکشم. استعداد این جور کارها را ندارم. بله امروز این را می فهمم، اما بابت این تجربه هزینه ی زیادی دادم: سه سال تحصیل بیهوده و بهم زدن اسم و رسمی که فقط وقت گذرانی بود. بعلاوه تمام ارثیه ام را داشت به هدر می داد. به هر صورت گذشته ها دیگر گذشته.
سررشته طرح ها و ایده هایم را گم کردهام، تعدادشان عجیب زیاد شده. هر بار زودتر می فهمم که هر کدامشان بیهوده اند. این اواخر، کار به جایی کشید که یک طرح برایم تنها سه روز دوام آورد. طول عمری که برای یک طرح خیلی ناچیز است. آنقدر زود ایده هایم رنگ می بازند که در نهایت
در همان روز تدفین سن و سال و قد و قواره ام آنقدر بود که مستحق دریافت میراث ده هزار مارکی باشم. پس بی معطلی، شغل دانشگاهی ام را کنار گذاشتم تا خود را صرف «طرحهای دیگر» کنم. با وجود نارضایتی والدینم از خانه به اتاق عمو اتو نقل مکان کردم. و آن لحظه ی بزرگی در زندگی من بود. گرچه موهایم حالا آنقدر که رسم ماهاست پر پشت و مجعد نشده، از آن روز اینجا زندگی می کنم. اثاث اتاق را همان طور دست نخورده گذاشته ام. امروز می فهمم آن اوائل خیلی در اشتباه بودم. مسخره بود که تقلا می کردم نوازنده شوم، حالا آهنگسازی پیشکشم. استعداد این جور کارها را ندارم. بله امروز این را می فهمم، اما بابت این تجربه هزینه ی زیادی دادم: سه سال تحصیل بیهوده و بهم زدن اسم و رسمی که فقط وقت گذرانی بود. بعلاوه تمام ارثیه ام را داشت به هدر می داد. به هر صورت گذشته ها دیگر گذشته.
سررشته طرح ها و ایده هایم را گم کردهام، تعدادشان عجیب زیاد شده. هر بار زودتر می فهمم که هر کدامشان بیهوده اند. این اواخر، کار به جایی کشید که یک طرح برایم تنها سه روز دوام آورد. طول عمری که برای یک طرح خیلی ناچیز است. آنقدر زود ایده هایم رنگ می بازند که در نهایت