قلبش بدون نقص می زد، و همانند نوزادی سرحال و معصوم می خوابید که آکنده از شیر مادر ساعت ها تا وعده ای دیگر از هوش رفته است. نه، عجیب اتفاقی مرد: جانش را یک تصادف گرفت. و آنچه بعد از این مرگ رخ داد اسباب تعجب خیلی ها شد.
میگفتم، عمو اتو در یک تصادف کشته شد. در شلوغی سنگین مرکز شهر، کامیون یدک کشی زیرش گرفت، و از شانس، راننده جوانمردی کرد: سوارش کرد، پلیس خبر کرد، و فامیل را در جریان گذاشت. در جیب هایش کیفی پیدا شد حاوی نشان مریم مقدس، یک بلیط هفتگی برای دو بار سواری در تراموا، و بیست و چهار هزار مارک نقد ضمیمه یک رونوشت از قبض رسیدی که برای وصول به اداره ی بخت آزمایی می برد. او نمی توانسته بیش از یک دقیقه صاحب آن پولها باشد، شاید کمتر، چرا که کامیون نزدیک به پنجاه متر مانده به اداره زیرش گرفت. آنچه پیش آمد برای فامیل تا حدی تحقیر آمیز بود. در اتاقش آثار فقر و نداری بچشم می آمد: میز، صندلی، تختخواب، و دستشویی، چند نسخه کتاب و دفترچه یادداشتی بزرگ، و داخل این دفترچه فهرست دقیق آدم هایی که به آنها بدهکار بود، و جایی برای قرض های چهار مارکی که عصر روز قبلش می گرفت. و دیگر مقدار بسیار ناچیزی که به اسم من ارث گذاشت.
در جای قیم و جانشین، وظیفه ی پدرم بود که آن بدهی های سنگین را بپردازد. در واقع، سیاههی طلبکارهای عمو اتو در یک دفترچه یاداشت جیبی کاملا جا می شد. اولین ردیف به سالهایی می رسید که او یکدفعه
میگفتم، عمو اتو در یک تصادف کشته شد. در شلوغی سنگین مرکز شهر، کامیون یدک کشی زیرش گرفت، و از شانس، راننده جوانمردی کرد: سوارش کرد، پلیس خبر کرد، و فامیل را در جریان گذاشت. در جیب هایش کیفی پیدا شد حاوی نشان مریم مقدس، یک بلیط هفتگی برای دو بار سواری در تراموا، و بیست و چهار هزار مارک نقد ضمیمه یک رونوشت از قبض رسیدی که برای وصول به اداره ی بخت آزمایی می برد. او نمی توانسته بیش از یک دقیقه صاحب آن پولها باشد، شاید کمتر، چرا که کامیون نزدیک به پنجاه متر مانده به اداره زیرش گرفت. آنچه پیش آمد برای فامیل تا حدی تحقیر آمیز بود. در اتاقش آثار فقر و نداری بچشم می آمد: میز، صندلی، تختخواب، و دستشویی، چند نسخه کتاب و دفترچه یادداشتی بزرگ، و داخل این دفترچه فهرست دقیق آدم هایی که به آنها بدهکار بود، و جایی برای قرض های چهار مارکی که عصر روز قبلش می گرفت. و دیگر مقدار بسیار ناچیزی که به اسم من ارث گذاشت.
در جای قیم و جانشین، وظیفه ی پدرم بود که آن بدهی های سنگین را بپردازد. در واقع، سیاههی طلبکارهای عمو اتو در یک دفترچه یاداشت جیبی کاملا جا می شد. اولین ردیف به سالهایی می رسید که او یکدفعه