نسل بعدی را انتخاب کنم خانواده اش با نگرانی مانع دیدار ما می شوند. اصلا باید دلشان هم بخواهد، چون خانواده ای که گوسفند سیاه ندارد خانوادهی کامل و بی نقصی بحساب نمی آید.
عمو اتو را از زمان کودکی می شناسم. اغلب دیدن ما می آمد و خیلی بیشتر از حدی که پدرم مجاز و بی ضرر می دانست برایمان آبنبات می آورد؛ پرحرفی می کرد و دست آخر گفته هایش را با نوعی درخواست قرض تمام می کرد.
عمو اتو به حرفی که میزد آگاهی داشت. موضوعی نبود که در آن خبره نباشد. جامعه شناسی، ادبیات، موسیقی، معماری، در واقع همه چیز و اینکه به مخاطبش هم احاطه داشت، واقعاً یک چنین آدمی بود. حتی آگاهان و افراد متخصص هم از همصحبتی با او غرق لذت می شدند. به نظرشان او آدمی با حرارت و پُرمغز بود که شخصیت دوست داشتنی غیر معمولی دارد. اما تقلای همیشگی عمو اتو برای درخواست قرض آنها را ناخودآگاه از جا می پراند. و این کارهای او واقعاً بی رحمانه بود: عمو اتو نه تنها به اخاذی هایش از افراد فامیل پایان نمی داد، هرکجا ایده ای سودمند جایش خالی بود، دام های هنرمندانه اش را پهن می کرد.
مردم می گویند عمو اتو می توانست برای پول درآوردن روی سوادش تکیه کند - همان کاری که اجدادش کردند - اما او گوشش بدهکار این حرفها نبود، و با انگشت گذاشتن بر اعصاب و روان فامیل به پولش می رسید.
فقط به خودش مربوط بود که فلان روز بخصوص حس و تمایل
عمو اتو را از زمان کودکی می شناسم. اغلب دیدن ما می آمد و خیلی بیشتر از حدی که پدرم مجاز و بی ضرر می دانست برایمان آبنبات می آورد؛ پرحرفی می کرد و دست آخر گفته هایش را با نوعی درخواست قرض تمام می کرد.
عمو اتو به حرفی که میزد آگاهی داشت. موضوعی نبود که در آن خبره نباشد. جامعه شناسی، ادبیات، موسیقی، معماری، در واقع همه چیز و اینکه به مخاطبش هم احاطه داشت، واقعاً یک چنین آدمی بود. حتی آگاهان و افراد متخصص هم از همصحبتی با او غرق لذت می شدند. به نظرشان او آدمی با حرارت و پُرمغز بود که شخصیت دوست داشتنی غیر معمولی دارد. اما تقلای همیشگی عمو اتو برای درخواست قرض آنها را ناخودآگاه از جا می پراند. و این کارهای او واقعاً بی رحمانه بود: عمو اتو نه تنها به اخاذی هایش از افراد فامیل پایان نمی داد، هرکجا ایده ای سودمند جایش خالی بود، دام های هنرمندانه اش را پهن می کرد.
مردم می گویند عمو اتو می توانست برای پول درآوردن روی سوادش تکیه کند - همان کاری که اجدادش کردند - اما او گوشش بدهکار این حرفها نبود، و با انگشت گذاشتن بر اعصاب و روان فامیل به پولش می رسید.
فقط به خودش مربوط بود که فلان روز بخصوص حس و تمایل