میخانه داری هراس زده براندی گیلاس بنوشم، احساس امنیت می کردم.
در همین لحظه گفت: «شش، گوش بده.» از آن دورها می توانستم آواز موزون و دسته جمعی گروهان را در راه بازگشت به ده بشنوم.
اما او با دست گوشهایش را گرفت.
بغضش وا شد. «نه، اون نه! از اون بدتر نمیشه، هر روز صبح سر وقت باز همون آواز دلگیر، دارم دیوونه میشم.» لبخندزنان گفتم: «به سلامتی.» لیوانم را پر کردم. «از فکرش بیا بیرون!»
دوباره بغضش ترکید. «نه، همینه که می خوام برم، دیگه طاقت ندارم.»
همان طور که لبخندش میزدم، لبی تر می کردم و همهمهی سرود را که نزدیک و نزدیک تر می آمد دنبال کردم، گوشهایش را با دست گرفته بود. و حق داشت، در سکوت دهکده آن نوای شومی بود. حالا قشنگ صدای ضربهی چکمه ها می آمد، زوزهی سرجوخه ها در میان آوازها، و فریاد ستوانی که مدام با همه ی شور و توانش مایه می گذاشت تا عربده بکشد: «زود باشین بچه ها، یک آواز دیگه برامون بخونین»
رنه با آثار اشکهایی از سر درمانگی محض و همان طور که هنوز گوش های خود را با دست گرفته بود، آرام گفت: «همین جور نشستن روی این کپهی فضولات و گوش کردن به سرودی که اون بخت برگشته ها میخوونن، امونم رو بریده.»
در این لحظه، تنهایی کنار پنجره ایستادم. سربازها در حال رژه
در همین لحظه گفت: «شش، گوش بده.» از آن دورها می توانستم آواز موزون و دسته جمعی گروهان را در راه بازگشت به ده بشنوم.
اما او با دست گوشهایش را گرفت.
بغضش وا شد. «نه، اون نه! از اون بدتر نمیشه، هر روز صبح سر وقت باز همون آواز دلگیر، دارم دیوونه میشم.» لبخندزنان گفتم: «به سلامتی.» لیوانم را پر کردم. «از فکرش بیا بیرون!»
دوباره بغضش ترکید. «نه، همینه که می خوام برم، دیگه طاقت ندارم.»
همان طور که لبخندش میزدم، لبی تر می کردم و همهمهی سرود را که نزدیک و نزدیک تر می آمد دنبال کردم، گوشهایش را با دست گرفته بود. و حق داشت، در سکوت دهکده آن نوای شومی بود. حالا قشنگ صدای ضربهی چکمه ها می آمد، زوزهی سرجوخه ها در میان آوازها، و فریاد ستوانی که مدام با همه ی شور و توانش مایه می گذاشت تا عربده بکشد: «زود باشین بچه ها، یک آواز دیگه برامون بخونین»
رنه با آثار اشکهایی از سر درمانگی محض و همان طور که هنوز گوش های خود را با دست گرفته بود، آرام گفت: «همین جور نشستن روی این کپهی فضولات و گوش کردن به سرودی که اون بخت برگشته ها میخوونن، امونم رو بریده.»
در این لحظه، تنهایی کنار پنجره ایستادم. سربازها در حال رژه