نام کتاب: کوری
درک تصویر و شکل و رنگ حقیقی است، به همان دلیل نمی تواند با سفیدی پوشانده شود، یک سفید بی حد و مرز، مثل یک نقاشی سفید یکدست، بدون رنگها و تصویرهایی که در طبیعت به چشم سالم می خورد، ولو این که دشوار بتوان چشم سالم را توصیف کرد. دکتر که با تحقیق و کند و کاری که کرده بود وجدانش راحت شده بود اما به بن بست رسیده بود، سرش را مأیوسانه تکان داد و به اطرافش نگریست. زنش رفته بود بخوابد، دکتر به طرز مبهمی یادش آمد که زنش آمده بود و پیشانی اش را بوسیده بود، و لابد گفته بود من می روم بخوابم، آپارتمان حالا ساکت بود، و کتاب ها هنوز روی میز پراکنده، پیش خود گفت این چیه، و یک دفعه ترسید، انگار هر لحظه امکان داشت خودش هم کور شود و این را از همین حالا بداند. سرش را گرفت و منتظر ماند. خبری نشد. اما دقیقه ای بعد که کتاب ها را جمع می کرد تا در قفسه بگذارد، بروز کرد. اول متوجه شد که نمی تواند دستهایش را ببیند، و آن وقت فهمید که کور شده است.
ناراحتی دختری که عینک دودی داشت جدی نبود، نوعی ورم ملایم ملتحمه بود که با قطره ای که دکتر تجویز کرد آنا خوب می شد، دکتر به او گفت میدانید چه باید بکنید، در چند روز آتیه فقط موقع خواب عینکتان را بردارید. سالها بود که این شوخی را تکرار می کرد و حتی می توانیم فرض کنیم که این شوخی از یک نسل چشم پزشک به نسل دیگر رسیده بود، اما ردخور نداشت، دکتر لبخندزنان شوخی اش را کرد و بیمار لبخندزنان به او گوش داد، و این بار به زحمتش می ارزید، زیرا دندان های دختر قشنگ بود و او بلد بود چه گونه آنها را به نمایش بگذارد. به دلیل مردم گریزی یا به خاطر ناکامی های بی شمار زندگی، هر فرد شکاک معمولی که با جزئیات زندگی این زن آشنا بود، تلویحا لبخند زیبای او را فقط یک ترفند حرفه ای قلمداد می کرد، حکم زشت و ناحقی بود، چون او از وقتی که بچه ی نوپایی بود همین لبخند را یدک می کشید، زمانی که آتیه اش چون یک کتاب بسته بود و کسی هنوز کنجکاو باز کردنش نشده بود. به زبان ساده، این زن را می شد روسپی شمرد، اما پیچیدگی روابط اجتماعی، چه در روز و چه در شب، چه افقی و چه عمودی، در زمان تعریف این داستان، به ما هشدار می دهد که احتیاط کنیم و از قضاوت های شتاب زده و قاطعانه پرهیز کنیم، مرضی که به خاطر اعتماد به نفس بیش از حد، شاید نتوانیم از آن خلاص شویم. شاید مقدار ابر سیاره ی ژونون بر ما معلوم باشد، اما روا نیست تراکم طبیعی قطره های آب در جو را با یک الهه ی یونانی اشتباه کنیم و در اشتباهمان مصر باشیم. بی تردید، این زن در ازای پول، خودفروشی می کند، واقعیتی را که اجازه می دهد بدون در نظر گرفتن عوامل دیگر او را در زمره ی روسپیان قرار دهیم، اما از آنجایی که این
Juno: در اساطیر روم، یونو خواهر و زن ژوپیتر و ملکه ی خدایان و حامی زنان و همتراز هرا در اساطیر یونان بود. اخترشناسان سیاره ی کوچکی را که در سال ۱۸۰۴ کشف شد، به نام او، ژونون می خوانند. . م.

صفحه 15 از 224