و آفتابی بود.
پسر گفت: «سانتیاگو»
پیرمرد گفت: «ها.» لیوانش را به دست داشت و در فکر سالهای گذشته بود.
«میخوای برم برای فردات ساردین بگیرم؟»
«نه. برو بیس بالتو بازی کن. من هنوز میتونم پارو بکشم، روگلیو هم تور می اندازه.»
«دلم میخواد بگیرم. حالا که نمی تونم بات بیام، دلم میخواد یه کاری برات بکنم.»
پیرمرد گفت: «آبجو که برام خریدی. دیگه مرد حسابی شده ای.»
اول بار که منو با قایقت بردی چند سالم بود؟»
«پنج سال. چیزی نمونده بود تلف بشی، چون ماهی رو من جون دار بالا کشیدم، داشت قایق رو درب و داغون میکرد. یادت میاد؟»
دنبش رو یادم میاد که این ور و اونور میکوبید، پل قایق شکست، صدای تخماق می اومد. یادم میاد منو انداختی زیر فَنه، چنبر ریسمونهای خیس اونجا بود، تمام قایق زیر پام میلرزید، با صدای تخماق که به کله اش می کوبیدی -- انگار صدای انداختن درخت، بوی خون هم می شنیدم که به تمام تنم پاشیده بود.»
راست راستی یادت میاد، یا من خودم بهت گفته ام؟»
«من از همون بار اول که با هم رفتیم همه چی یادم میاد.»
پسر گفت: «سانتیاگو»
پیرمرد گفت: «ها.» لیوانش را به دست داشت و در فکر سالهای گذشته بود.
«میخوای برم برای فردات ساردین بگیرم؟»
«نه. برو بیس بالتو بازی کن. من هنوز میتونم پارو بکشم، روگلیو هم تور می اندازه.»
«دلم میخواد بگیرم. حالا که نمی تونم بات بیام، دلم میخواد یه کاری برات بکنم.»
پیرمرد گفت: «آبجو که برام خریدی. دیگه مرد حسابی شده ای.»
اول بار که منو با قایقت بردی چند سالم بود؟»
«پنج سال. چیزی نمونده بود تلف بشی، چون ماهی رو من جون دار بالا کشیدم، داشت قایق رو درب و داغون میکرد. یادت میاد؟»
دنبش رو یادم میاد که این ور و اونور میکوبید، پل قایق شکست، صدای تخماق می اومد. یادم میاد منو انداختی زیر فَنه، چنبر ریسمونهای خیس اونجا بود، تمام قایق زیر پام میلرزید، با صدای تخماق که به کله اش می کوبیدی -- انگار صدای انداختن درخت، بوی خون هم می شنیدم که به تمام تنم پاشیده بود.»
راست راستی یادت میاد، یا من خودم بهت گفته ام؟»
«من از همون بار اول که با هم رفتیم همه چی یادم میاد.»