نام کتاب: پرواز شبانه
چرخاند. .
«روبینو، حالا عملا پندی به تو میدهم. اگر تو احساس کوفتگی و بیدماغی می کنی وظیفه این افراد نیست که به تو دل و دماغ بدهند. تو رئیسی آنها هستی. ضعف تو احمقانه است، حالا قلم را بردار بنویس!»
«من...»
«بنویس. روینو، بازرسی شرکت جریمه ذیل را در مورد پله رن، خلبان شرکت، بدلایل زیر مقرر میدارد... خودت دلایل لازم را پیدا کن و آنجا بنویس.»
«قربان»
«اگر نمیفهمی مهم نیست، طوری عمل کن مثل اینکه بفهمی افرادی را که زیر فرمان تو هستند دوست داشته باش - اما مگذار بفهمند»
بدین طریق یک بار دیگر روبینو بر پاک کردن محورهای پروانه ها با شدت عمل نظارت می کرد.
یک فرودگاه خارج از نوبت یک پیام رادیویی به مرکز فرستاد. هواپیما دیده شد. علامت میدهد: موتور خراب؛ باید بنشینم.
معنی این پیام از دست رفتن نیم ساعت وقت بود. ریویر دچار آن حال تحریک آمیز شد که هر مسافری، وقتی قطار سریع السیر حامل او را با علامت متوقف کرده اند و هر دقیقه عبور تعداد معینی علائم کنار راه را تحویل نمیدهد، دچار آن شده است. عقربه بزرگ ساعت اکنون نیمدایره ای بیهوده را می پیمود، که در طی آن بسیاری کارها ممکن بود انجام شده باشد. ریویر برای گذراندن وقت از اطاق بیرون رفت، و اکنون شب، همچون صحنه تئاتر بدون بازیگر، تهی مینمود. هدر رفت آن هم شبی چنین صاف نسبت به آن آسمان بی ابر، با آن گنجینه ستارگان و فانوس راهنمای آسمانی ماه، و طلای یغما رفته آن شب، احساس کینه می کرد...
اما همین که هواپیما به پرواز در آمد، یک بار دیگر شب از زیبایی و نشات آکنده شد؛ چون در این هنگام در رحم شب زندگی در جنبش بود؛ و ریویر آن زندگی را میپایید.

صفحه 28 از 88