نام کتاب: پرواز شبانه
میدانست: اگر افراد را به حد کافی تنبیه کنیم هوا بهتر می شود!
ریویر درباره او می گفت: «هیچوقت فکر نمی کند، و همین باعث میشود که فکر غلط نکند.»
خلبانی که به هواپیمایی صدمه زده بود پاداش «عدم تصادف» خود را از دست داد.
روبینو از رئیس خود پرسید: «فرض کنیم وقتی بالای جنگلی می رسد موتورش وا بدهد؟»
«ولو اینکه بالای جنگل این اتفاق بیفتد.»
روبینو شعار «چنین فرمودند» را به دل سپرد.
با حال خوش و پرنشاطی به خلبان اطلاع می داد که متاسفم، واقعاً متاسفم، اما باید جای دیگری پائین می آمدید.»
«اما، آخر آقای روبینو، کسی محل بدبیاری خودش را انتخاب نمی کند.»
«اینطور دستور داده اند.»
ریویر می اندیشید که دستورها مثل مراسم مذهبی هستند: ممکن است ابلهانه بنظر برسند اما افراد را سرحال نگاه می دارند. برای ریویر هیچ اهمیتی نداشت که عادل یا ظالم بنظر برسد. شاید هم این الفاظ در نظر او بی معنی بودند. مردم روستایی در روستاهای کوچک هر روز شامگاهان گرد یک دسته موزیک گردش می کنند و ریویر می اندیشید: از عادل و ظالم بودن نسبت به اینها صحبت کردن احمقانه است، اینها اصلا نیستند.
برای او هر فردی صرفا قطعه مومی بود که باید او را کالبد داد. کار او آن بود که به این ماده مرده روح ببخشد و اراده در او تزریق کند. نه اینکه میل داشت از افراد خود غلام و برده بسازد، بلکه هدف از آن بود که ایشان را به پایه‌ای بالاتر از آنچه بودند برساند. وقتی بواسطه دیر کردن ایشان را مجازات می کرد، و این مجازات بیشک ظالمانه بود، در هر صورت اراده هر خلبان و فرمانبری را بسوی رعایت وقت متمایل می ساخت؛ یا به عبارت دیگر میل به حفظ وقت را در ایشان بوجود می آورد. با رد این حق که افراد او بتوانند هوای

صفحه 18 از 88