آقای رنیت گفت: «آقای عزیز، باور کنید که من اول هر چیز را می دانم. من سی سال است مشغول این کار هستم. سی سال. هر مشتری که می آید خیال می کند گرفتاری او نظیر ندارد. هیچ همچو چیزی نیست. همه اش تکرار است تنها چیزی که از شما می خواهم جواب چند سؤال است. باقی را بدون کمک شما ترتیب می دهیم. خوب. حالا بگویید چه موقع متوجه امر خلاف معمول شدید. از بی اعتنایی زنتان ؟ »
«من زن ندارم.»
آقای رنیت نگاه نفرت باری به او افکند. احساس می کرد که طرف کلاه سرش می گذارد. پرسید: «می خواهی زیر و عده ات بزنی، ها؟ هیچ نامه ای نوشته ای؟؟
«زیر وعده زدن هم نیست.»
«کلاشی؟»
« نه.»
آقای رنیت با خشم تمام گفت: «پس چرا سراغ من آمده ای؟ » تکیه کلامش را تکرار کرد: «من آدم گرفتاری هستم.» اما هرگز کسی چنان دلخواه بیکاره نبود. روی میزش دو سینی چوبی بود با علامت «وارده» و «صادره» اما سینی صادره خالی بود و در سینی وارده فقط یک شماره مجله «فقط برای مردها» افتاده بود. اگر او نشانی مؤسسه دیگری را داشت شاید همان وقت از آنجا می رفت. همچنین رحم که از شهوت گیراتر است پای او را سست کرده بود. آقای رنیت به طور آشکار خشمگین بود از اینکه به او فرصت نداده بودند صحنه خود را بسازد و همچنین آشکار بود که جربزه آن را هم نداشت که خشم خود را کاملا نشان دهد. در آن فداکاری که در فرو خوردن خشم خود می کرد نشانی از بزرگی قحط زده دیده می شد
«مگر کارآگاه های خصوصی کارشان فقط طلاق و زیر وعده زدن است؟ »
آقای رنیت گفت: «این یک مؤسسه معتبر است که اصولی را رعایت می کند. من شرلوک هولمس نیستم. از من نباید توقع داشته
«من زن ندارم.»
آقای رنیت نگاه نفرت باری به او افکند. احساس می کرد که طرف کلاه سرش می گذارد. پرسید: «می خواهی زیر و عده ات بزنی، ها؟ هیچ نامه ای نوشته ای؟؟
«زیر وعده زدن هم نیست.»
«کلاشی؟»
« نه.»
آقای رنیت با خشم تمام گفت: «پس چرا سراغ من آمده ای؟ » تکیه کلامش را تکرار کرد: «من آدم گرفتاری هستم.» اما هرگز کسی چنان دلخواه بیکاره نبود. روی میزش دو سینی چوبی بود با علامت «وارده» و «صادره» اما سینی صادره خالی بود و در سینی وارده فقط یک شماره مجله «فقط برای مردها» افتاده بود. اگر او نشانی مؤسسه دیگری را داشت شاید همان وقت از آنجا می رفت. همچنین رحم که از شهوت گیراتر است پای او را سست کرده بود. آقای رنیت به طور آشکار خشمگین بود از اینکه به او فرصت نداده بودند صحنه خود را بسازد و همچنین آشکار بود که جربزه آن را هم نداشت که خشم خود را کاملا نشان دهد. در آن فداکاری که در فرو خوردن خشم خود می کرد نشانی از بزرگی قحط زده دیده می شد
«مگر کارآگاه های خصوصی کارشان فقط طلاق و زیر وعده زدن است؟ »
آقای رنیت گفت: «این یک مؤسسه معتبر است که اصولی را رعایت می کند. من شرلوک هولمس نیستم. از من نباید توقع داشته