نام کتاب: وزارت ترس
1

*«اورتو تکس»* قدیمی ترین مؤسسه تحقیقات خصوصی در شهر بزرگ لندن باز هم توانسته بود در انتهای چانسری لین نزدیک حراجی کتاب میان یک رستوران که در زمان صلح به خاطر غذای خود شهرتی داشت و یک کتابفروشی بی عیب باقی بماند. در طبقه چهارم ساختمان قرار داشت، اما آسانسوری در کار نبود. در طبقه اول یک محضر دار بود. در طبقه دوم دفتر مجله ای بود به نام «آزادی و شایستگی» و طبقه سوم خالی مانده بود.
«آرتور رو» دری را که روی آن نوشته بود «تحقیقات » باز کرد اما کسی آنجا نبود. یک ساندویچ نیم خورده روی بشقاب پهلوی دفتر گشوده تلفن قرار داشت : هیچ معلوم نبود یک دقیقه یا چند هفته آنجا مانده است، به اتاق دفتر حالی میداد مثل این که ناگهان هر که در آن بوده رفته است؛ مثل کاخ پادشاهانی که در تبعید باشند و در آنها مجله هایی را که باز مانده اند و شاه سال ها قبل پیش از فرار باز کرده بوده است به سیاحان نشان میدهند. آرتور رو دقیقه ای صبر کرد و بعد به کاوش خود ادامه داد و در دیگری را باز کرد. مردی با سر طاس به شتاب مشغول گذاردن یک بطری در قفسه بایگانی شد
رو گفت: «ببخشید. کسی را ندیدم، آقای رنیت را می خواستم.»
«خود منم.»
Orthotex

صفحه 26 از 279