«یه چیزی ننویسین که به سانسورچی ها بر بخوره.»
«نخیر، نگران نباشین. من فقط می نویسم که چه جای زیبایی زندگی میکنم و ایتالیایی ها چه مردم شجاع و دلیری هستند.» |
به این ترتیب مدال میگیرین.» اگر بگیرم که خوبه. کاترین، شب به خیر.»
میس بارکلی گفت: «من هم زود می آم سراغت.» میس فرگسون در تاریکی دور شد.
گفتم: «دختر خوبیه.» | «اوه، آره، دختر خیلی خوبیه. پرستاره»
مگه شما پرستار نیسین؟ » «اوه، نه. مارو میگن داوطلب. ما همه اش خرحمالی می کنیم، هیچکس هم قبول مون نداره.»
«چرا؟»
«وقتی خبری نیست قبول مون ندارند، وقتی کار هست قبول مون دارند.»|
فرق شما با پرستارها چیه؟» |
پرستار مثل دکتر می مونه. مدتی طول میکشه تا آدم پرستار بشه. اما داوطلب مثل راه میون بره.» |
ایتالیایی ها نمی خواستند زنها این قدر نزدیک جبهه بیان. حالا یعنی ما رفتار خیلی مخصوصی داریم. بیرون نمی ریم.»
ولی من که می تونم بیام اینجا؟» «اوه آره. ما که تارک دنیا نشده ایم.) موضوع جنگ رو بذاریم کنار.»
«نخیر، نگران نباشین. من فقط می نویسم که چه جای زیبایی زندگی میکنم و ایتالیایی ها چه مردم شجاع و دلیری هستند.» |
به این ترتیب مدال میگیرین.» اگر بگیرم که خوبه. کاترین، شب به خیر.»
میس بارکلی گفت: «من هم زود می آم سراغت.» میس فرگسون در تاریکی دور شد.
گفتم: «دختر خوبیه.» | «اوه، آره، دختر خیلی خوبیه. پرستاره»
مگه شما پرستار نیسین؟ » «اوه، نه. مارو میگن داوطلب. ما همه اش خرحمالی می کنیم، هیچکس هم قبول مون نداره.»
«چرا؟»
«وقتی خبری نیست قبول مون ندارند، وقتی کار هست قبول مون دارند.»|
فرق شما با پرستارها چیه؟» |
پرستار مثل دکتر می مونه. مدتی طول میکشه تا آدم پرستار بشه. اما داوطلب مثل راه میون بره.» |
ایتالیایی ها نمی خواستند زنها این قدر نزدیک جبهه بیان. حالا یعنی ما رفتار خیلی مخصوصی داریم. بیرون نمی ریم.»
ولی من که می تونم بیام اینجا؟» «اوه آره. ما که تارک دنیا نشده ایم.) موضوع جنگ رو بذاریم کنار.»