بود. به نظر پهن و خیلی تخت می آمد و منظره پیچ و خم هایش در دامنه کوه که از لابلای جنگل دیده می شد خیلی گیرا بود. آمبولانسها با ترمزهای فلزی قوی می بایست در آن جاده خوب حرکت کنند و به هرحال موقع پایین رفتن خالی بودند. من با ماشین از همان جاده باریک برگشتم.
دو دژبان ماشین را نگاه داشتند. یک گلوله توپ افتاده بود و هنگامی که ما منتظر بودیم، سه تای دیگر در جاده افتاد. گلوله هفتاد و هفت بود و هوا را شکافت و سوت زنان فرود آمد و سخت منفجر شد و برق زد، بعد دود خاکستری از جاده برخاست. دژبانها اشاره کردند که برویم. از نقاط اصابت گلوله به زمین که میگذشتیم من سعی می کردم گودال های کوچک
جای گلوله ها را وسط چرخهای ماشین بدزدم. بوی تند باروت و گل و سنگ پاشیده شده و سنگ های چخماقی که تازه به هم زده باشند، می آمد. با ماشین به گوریزیا، ویلای خودمان، برگشتم و همان طور که گفتم رفتم به دیدن میس بارکلی که سر کار بود.
سر میز شام، غذایم را خیلی تند خوردم و به ویلایی که بیمارستان انگلیسی ها بود رفتم. راستی که ویلای خیلی بزرگ و زیبایی بود و باغش درخت های قشنگی داشت. میس بارکلی روی یک نیمکت توی باغ
گفت: «من شما دو تا رو تنها میذارم. بدون من خیلی با هم جورین.» میس بارکلی گفت: «هلن، نرو.» بهتره برم. باید چند تا نامه بنویسم.» من گفتم: «شب به خیر.» «شب به خیر، آقای هنری.»
دو دژبان ماشین را نگاه داشتند. یک گلوله توپ افتاده بود و هنگامی که ما منتظر بودیم، سه تای دیگر در جاده افتاد. گلوله هفتاد و هفت بود و هوا را شکافت و سوت زنان فرود آمد و سخت منفجر شد و برق زد، بعد دود خاکستری از جاده برخاست. دژبانها اشاره کردند که برویم. از نقاط اصابت گلوله به زمین که میگذشتیم من سعی می کردم گودال های کوچک
جای گلوله ها را وسط چرخهای ماشین بدزدم. بوی تند باروت و گل و سنگ پاشیده شده و سنگ های چخماقی که تازه به هم زده باشند، می آمد. با ماشین به گوریزیا، ویلای خودمان، برگشتم و همان طور که گفتم رفتم به دیدن میس بارکلی که سر کار بود.
سر میز شام، غذایم را خیلی تند خوردم و به ویلایی که بیمارستان انگلیسی ها بود رفتم. راستی که ویلای خیلی بزرگ و زیبایی بود و باغش درخت های قشنگی داشت. میس بارکلی روی یک نیمکت توی باغ
گفت: «من شما دو تا رو تنها میذارم. بدون من خیلی با هم جورین.» میس بارکلی گفت: «هلن، نرو.» بهتره برم. باید چند تا نامه بنویسم.» من گفتم: «شب به خیر.» «شب به خیر، آقای هنری.»