هفت بیکاره. اما لازم نیست از این ایتالیایی ها زیاد با خودتون بیارین.»
حتی برای خاطر زبون قشنگشون هم نیارم؟» «نه، حتی برای خاطر اونیفورمای قشنگشون هم نیارین.» گفتم: «خداحافظ.»
«A rivederce, tenente. )
« .A rivederla» سلام دادم و رفتم. ممکن نبود بدون احساس ناراحتی به خارجیها سلام ایتالیایی داد. مثل این که سلام ایتالیایی را برای صدور به خارج نساخته بودند.
روز گرمی گذشته بود. من تا سر پل پلاوا، آن بالای رودخانه، رفته بودم. همین جا بود که می بایست حمله آغاز شود. سال گذشته ممکن نبود آن دست رودخانه پیش برویم، چون فقط یک راه از تنگه به سوی پل شناور سرازیر می شد و آن هم به فاصله یک میل زیر آتش مسلسل و توپ بود. به قدر کافی هم فراخ نبود تا همه ماشین هایی که برای حمله لازم بود از آن عبور کنند، و اتریشی ها می توانستند آن را به یک کشتارگاه مبدل کنند؛ ولی ایتالیایی ها از آب گذشته بودند و نیروهاشان را در آن دست آب کمی گسترده بودند و تا حدود یک میل و نیم از ساحل آن سوی رودخانه را که مال اتریشی ها بود در دست داشتند. جای بسیار ناجوری بود و اتریشی ها نمی بایست بگذارند در دست ایتالیایی ها بماند. گمان می کنم چشم پوشی متقابل بود، چون قدری پایین تر، اتریشی ها هنوز یک پل را در دست داشتند. سنگرهای اتریشی ها، بالای تپه ها، فقط چند متری از خطوط ایتالیایی ها فاصله داشت. شهر کوچکی هم بود، ولی جز توده ای از سنگ و پاره آجر چیزی از آن باقی نمانده بود. این توده های آجر و سنگ باقی مانده های یک ایستگاه راه آهن و یک پل سنگی متلاشی شده بود. پل را نمی شد تعمیر کرد، چون آشکارا در معرض دید بود.
حتی برای خاطر زبون قشنگشون هم نیارم؟» «نه، حتی برای خاطر اونیفورمای قشنگشون هم نیارین.» گفتم: «خداحافظ.»
«A rivederce, tenente. )
« .A rivederla» سلام دادم و رفتم. ممکن نبود بدون احساس ناراحتی به خارجیها سلام ایتالیایی داد. مثل این که سلام ایتالیایی را برای صدور به خارج نساخته بودند.
روز گرمی گذشته بود. من تا سر پل پلاوا، آن بالای رودخانه، رفته بودم. همین جا بود که می بایست حمله آغاز شود. سال گذشته ممکن نبود آن دست رودخانه پیش برویم، چون فقط یک راه از تنگه به سوی پل شناور سرازیر می شد و آن هم به فاصله یک میل زیر آتش مسلسل و توپ بود. به قدر کافی هم فراخ نبود تا همه ماشین هایی که برای حمله لازم بود از آن عبور کنند، و اتریشی ها می توانستند آن را به یک کشتارگاه مبدل کنند؛ ولی ایتالیایی ها از آب گذشته بودند و نیروهاشان را در آن دست آب کمی گسترده بودند و تا حدود یک میل و نیم از ساحل آن سوی رودخانه را که مال اتریشی ها بود در دست داشتند. جای بسیار ناجوری بود و اتریشی ها نمی بایست بگذارند در دست ایتالیایی ها بماند. گمان می کنم چشم پوشی متقابل بود، چون قدری پایین تر، اتریشی ها هنوز یک پل را در دست داشتند. سنگرهای اتریشی ها، بالای تپه ها، فقط چند متری از خطوط ایتالیایی ها فاصله داشت. شهر کوچکی هم بود، ولی جز توده ای از سنگ و پاره آجر چیزی از آن باقی نمانده بود. این توده های آجر و سنگ باقی مانده های یک ایستگاه راه آهن و یک پل سنگی متلاشی شده بود. پل را نمی شد تعمیر کرد، چون آشکارا در معرض دید بود.