«اوه، این یه چیز دیگه ست. دیگه نگفتیم روی کلمات این قدر دقیق بشین.)
کمی بعد شب به خیر گفتیم و رفتیم. وقتی که به طرف خانه قدم می زدیم رینالدی گفت: «میس بارکلی تو رو به من ترجیح میده. کاملا پیداست. اما اون اسکاتلندی کوچولو هم خیلی خوب چیزیه»
گفتم: «خیلی» به او توجه نکرده بودم. «ازش خوشت می آد؟»| رینالدی گفت: «نه.»
کمی بعد شب به خیر گفتیم و رفتیم. وقتی که به طرف خانه قدم می زدیم رینالدی گفت: «میس بارکلی تو رو به من ترجیح میده. کاملا پیداست. اما اون اسکاتلندی کوچولو هم خیلی خوب چیزیه»
گفتم: «خیلی» به او توجه نکرده بودم. «ازش خوشت می آد؟»| رینالدی گفت: «نه.»