نام کتاب: وداع با اسلحه
تکرار کنند و زه نزنند.»
گفتم: «اینجا که زه نمی زنند.» تصور نمی کنید؟» | نخیر. تابستون گذشته که کار و بارشون خیلی خوب بود.» اینجا هم ممکنه زه بزنند. هر کسی ممکنه زه بزنه.»| « آلمانی ها هم.» گفت: «نه، خیال نمی کنم.» رفتیم به طرف رینالدی و میس فرگسون. رینالدی به انگلیسی از میس فرگسون پرسید: «شما ایتالیا را دوست
دارید؟
«فراوون.» رینالدی سرش را تکان داد: «نفهمیدم.» من ترجمه کردم: «.Bastanza bene» او سرش را تکان داد. این خوب نیست. شما انگلستان را دوست دارید؟ » نه زیاد، آخه من اسکاتلندی هستم.» رینالدی مات به من نگاه کرد.
من به ایتالیایی گفتم: «اسکاتلندی ست، بنابرین اسکاتلند رو بیشتر از انگلستان دوست داره.» |
انگلستان و اسکاتلند که یکی ست.»| من این را برای میس فرگسون ترجمه کردم. میس فرگسون گفت: «.Pas encore» «واقع؟ بله، ما انگلیسی هارو دوست نداریم.» انگلیسی ها رو دوست ندارید؟ میس بارکلی رو دوست ندارید؟ »

صفحه 23 از 395