نام کتاب: وانمود کن او را نمی بینی
بیرون آورد و مشغول بررسی آن شد. فکر کرد: من اپارتمان دو طبقه ای را در طبقه ی دوم این ساختمان فروختم. اندازه ی اتاق هایش مناسب و سقف آن ها بلند بود. آشپزخانه اش می بایست کمی تعمیر و مطابق روز می شد. و حالا باید چیزهایی در مورد آپارتمان خانم وارینگ کشف کنم.
لیسی دوست داشت در صورت امکان در مورد کارهایی که در پیش داشت، مطالعه کند و همیشه این مساله به طور قابل توجهی کمکش کرده بود. او با افرادی که در ساختمان هایی کار میکردند که فروش آپارتمان هایش تحت نظارت بنگاه آنان بود، آشنا میشد و اطلاعات زیادی کسب میکرد. حالا هم بخت یارش بود که با *تیم پاورز*، مدیر ساختمان شماره سه - ۷۰ شرقی دوست بود لیسی به او زنگ زد و به مدت بیست دقیقه به درد دل او در مورد ماجراهای تابستانش گوش کرد او با حالتی تاسف بار به یاد آورد که تیم همیشه آدمی وراج بوده و از هر دری حرف زدند تا بالاخره نوبت به آپارتمان خانم وارینگ رسید.
طبق گفته های تیم، ایزابل وارینگ مادر *هیثر لندی* بود. هیثر، دختر جیمی لندی صاحب رستورانی پر آوازه، که خود خواننده و هنرپیشه ای در راه شهرت بود، در اوایل زمستان گذشته در راه بازگشت از تعطیلات آخر هفته از پیست اسکی ورمونت، در حال رانندگی به خاکریزی برخورد کرده و جان خود را از دست داده بود. آپارتمانی که قرار بود فروخته شود به هیثر تعلق داشت. تیم گفت:
- خانم وارینگ نمی تواند باور کند مرگ دخترش در اثر تصادف بوده است. وقتی بالاخره لیسی از شر تلفن خلاص شد، مدتی طولانی نشست و به
*Tim Powers<br />*Heather Landi

صفحه 6 از 366