نام کتاب: وانمود کن او را نمی بینی
-- لطفاً فراموش کنید که من اینجا هستم.
وقتی لیسی آپارتمان را به کالدول نشان میداد، مختصر و مفید توضیح داد که آنجا متعلق به دختر خانم وارینگ است که زمستان گذشته در تصادف کشته شده و حالا خیال دارند آن را بفروشند.
به نظر می رسید کالدول از تاریخچه ی آپارتمان خوشش نیامده است اما ظاهرا از خود آنجا خوشش آمده بود چون بابت قیمت ششصد هزار دلاری آپارتمان اعتراض نکرد.
وقتی کالدول به طور کامل طبقه ی دوم را دید، از پنجره ی اتاق نشیمن به بیرون نگاه کرد و بعد از لیسی پرسید:
- شما می گویید ماه دیگر آپارتمان آماده است؟
لیسی گفت:
- حتما.
و فکر کرد که کارها روبراه و معامله انجام خواهد شد.
- خانم فارل، من قیمت تعیین شده را می پردازم به این شرط که اول ماه آینده بتوانم اینجا باشم.
لیسی که سعی میکرد تعجب خود را در مورد پیشنهاد آن مرد ابراز نکند، گفت:
- به نظرم باید با خانم وارینگ صحبت کنم.
اما همان طور که به ریک هم گفته بود می دانست که یکدفعه از این اتفاقها می افتد.
لیسی ضربه ای به در اتاق مطالعه زد و وقتی ایزابل جوابی نداد رو به خریدار احتمالی کرد و گفت:
- آقای کالدول، اگر اشکالی ندارد چند دقیقه ای در اتاق نشیمن منتظر شوید تا من با خانم وارینگ صحبت کنم و برگردم.

صفحه 28 از 366