7
جهل! احساس میکنم که غرق در جهل هستم. جاهل نسبت به تمام پدیده های مربوط و نامربوط. سردرگمی، کلافگی و کم حوصلگی دارد بیچارهام می کند. بدتر از همه، بیگانگی؛ هرگز تا این دوره از زندگی ام این قدر نسبت به محیط و نسبت به روابط و شرایط، دچار احساس بیگانگی نشده بوده ام. آیا فی الواقع روشن فکری متوقّع و آزرده خاطر شده ام؟ لابد! و بالاخره یأس و نومیدی گریبانم را چسبیده است؛ چیزی که بدون تردید، از جهل و بیگانگی من نسبت به محیط و روابط ناشی می شود؟ گمان میکنم راهی باید باشد!
جهل! احساس میکنم که غرق در جهل هستم. جاهل نسبت به تمام پدیده های مربوط و نامربوط. سردرگمی، کلافگی و کم حوصلگی دارد بیچارهام می کند. بدتر از همه، بیگانگی؛ هرگز تا این دوره از زندگی ام این قدر نسبت به محیط و نسبت به روابط و شرایط، دچار احساس بیگانگی نشده بوده ام. آیا فی الواقع روشن فکری متوقّع و آزرده خاطر شده ام؟ لابد! و بالاخره یأس و نومیدی گریبانم را چسبیده است؛ چیزی که بدون تردید، از جهل و بیگانگی من نسبت به محیط و روابط ناشی می شود؟ گمان میکنم راهی باید باشد!