چهار چوب در تکیه داد که بدنش به جلو متمایل بود.
«شماها همو نائین که تازه اومدین، نه ؟»
«آهان .»
چشمهای لنی سرا پای او را بر انداز می کرد و هر چند او ظاهرا متوجه لنی نبود ، اندکی خود را عقب کشیده به ناخنهای خود می نگریست.
« بعضی وقتا کورلی میاد اینجا .»
ژرژ به تندی گفت «خب حالا اینجا نیس.»
زن به تفنن گفت « اگه اینجانیس، بهتره یک جای دیگه عقبش بگردم.»
لنی افسون شده او را می نگریست. ژرژ گفت اگه دیدمش، بهش میگم که شما عقبش می گشتین .»
تبسمی مکارانه زد و بدنش را تابی داد «چه عیب داره عقب شوهرم بگردم صدای پائی از پشت او به گوش می رسید. سرش را بر گرداند.» «اوهو، اسلیم .»
صدای اسلیم از میان در شنیده می شد «سلام خوشگله.»
« اسلیم، دارم عقب کورلی می گردم. »
خوبه. امو جاش اینجا نیس . دیدمش می رفت
«شماها همو نائین که تازه اومدین، نه ؟»
«آهان .»
چشمهای لنی سرا پای او را بر انداز می کرد و هر چند او ظاهرا متوجه لنی نبود ، اندکی خود را عقب کشیده به ناخنهای خود می نگریست.
« بعضی وقتا کورلی میاد اینجا .»
ژرژ به تندی گفت «خب حالا اینجا نیس.»
زن به تفنن گفت « اگه اینجانیس، بهتره یک جای دیگه عقبش بگردم.»
لنی افسون شده او را می نگریست. ژرژ گفت اگه دیدمش، بهش میگم که شما عقبش می گشتین .»
تبسمی مکارانه زد و بدنش را تابی داد «چه عیب داره عقب شوهرم بگردم صدای پائی از پشت او به گوش می رسید. سرش را بر گرداند.» «اوهو، اسلیم .»
صدای اسلیم از میان در شنیده می شد «سلام خوشگله.»
« اسلیم، دارم عقب کورلی می گردم. »
خوبه. امو جاش اینجا نیس . دیدمش می رفت