چیه ؟ »
«ژرژ میلتون .»
« اسم تو چیه ؟»
«اسمش لنی اسماله »
اسمها در دفتر یادداشت شد .
«بذار ببینم ، امروز بیستمه، ظهر روز بیستم. » دفترش را بست .
«کجا کار می کردین ؟»
ژرژ گفت «طرفهای وید.» .
به لنی «تو هم ؟»
ژرژ گفت، « آره اونم»
ارباب ، خوش طبعانه، انگشتی به طرف لنی تکان داد . «این آدم پرحرفی نیس . ها .»
«نخیر ، پر حرفی نیس ، اما خیلی پرکاره ، گردن کلفت مثل گاو »
لنی لبخندی زد و با خود تکرار کرد گردن کلفت مثل گاو .
ژرژ نگام تندی به او کرد و لنی از خجالت فراموشی
«ژرژ میلتون .»
« اسم تو چیه ؟»
«اسمش لنی اسماله »
اسمها در دفتر یادداشت شد .
«بذار ببینم ، امروز بیستمه، ظهر روز بیستم. » دفترش را بست .
«کجا کار می کردین ؟»
ژرژ گفت «طرفهای وید.» .
به لنی «تو هم ؟»
ژرژ گفت، « آره اونم»
ارباب ، خوش طبعانه، انگشتی به طرف لنی تکان داد . «این آدم پرحرفی نیس . ها .»
«نخیر ، پر حرفی نیس ، اما خیلی پرکاره ، گردن کلفت مثل گاو »
لنی لبخندی زد و با خود تکرار کرد گردن کلفت مثل گاو .
ژرژ نگام تندی به او کرد و لنی از خجالت فراموشی