«ژرژ ، یه چیزی پیدا می کردم. هیچ غذای خوب یا رب گوجه فرنگی نمیخوام . تو آفتاب میخوابیدم . هیچ کیم بام کار نداشت . اگر به موش پیدا میکردم میتونسم نیگرش دارم . هیچکس ازم نمیگرفتش.»
ژرژ به تندی و متجسسانه با کنجکاوی به وی نگریست « من بد جنس شدهم، نیس ؟»
و اگه منو نمیخوای من میتونم برم رو تپهها به غار پیدا کنم . هر وقت میتونم برم.» |
«نه نیگا کن ! لنی من شوخی میکردم. چون که میخوام تو با من بمونی عیب کار تو با موشا اینه که تو همیشه اونارو میکشی .» درنگ کرد. «بذا بهت بگم چکار میخوام بکنم. هر وقت که تونسم به توله سگ بهت میدم. اونو نکشی ، این به ز موشه. اونو قایمتر میتونی ناز کنی.»
لنی خود را از دام بر کنار داشت منفعت خود را دریافته بود. «اگر منو نمیخوای ، همینو زود به من بگو اونوقت من یه راس میرم رو اون تپهها - میرم رو اون تپهها و واسه خودم زندگی میکنم . دیگه نمیذارم کسی موشمو
ژرژ به تندی و متجسسانه با کنجکاوی به وی نگریست « من بد جنس شدهم، نیس ؟»
و اگه منو نمیخوای من میتونم برم رو تپهها به غار پیدا کنم . هر وقت میتونم برم.» |
«نه نیگا کن ! لنی من شوخی میکردم. چون که میخوام تو با من بمونی عیب کار تو با موشا اینه که تو همیشه اونارو میکشی .» درنگ کرد. «بذا بهت بگم چکار میخوام بکنم. هر وقت که تونسم به توله سگ بهت میدم. اونو نکشی ، این به ز موشه. اونو قایمتر میتونی ناز کنی.»
لنی خود را از دام بر کنار داشت منفعت خود را دریافته بود. «اگر منو نمیخوای ، همینو زود به من بگو اونوقت من یه راس میرم رو اون تپهها - میرم رو اون تپهها و واسه خودم زندگی میکنم . دیگه نمیذارم کسی موشمو