نرمتر بادها وزد از کوه
پاکتر سبزهها دمد از خاک
این چنین روزی می رسد از راه
مژده کان روز دوره شادی است
گاوها، خران و اسبان
مژده کان روز، روز آزادی است
حیوان سراسر گیتی
همه خاموش چشم و گوش به من
مژدهای مژدهای مسرت بخش
خوشتر از این نبود و نیست سخن
خواندن این سرود حیوانات را سخت به هیجان آورد. میجر هنوز آن را به اتمام نرسانده بود که همه حیوانات شروع به زمزمه آن کردند. حتی کودنترین آنها آهنگ و چند کلمه اش را فرا گرفته بود و زیرکترها از قبیل خوکها و سگها ظرف چند دقیقه تمام سرود را از برداشتند. پس از مختصر تمرین مقدماتی تمام حیوانات مزرعه با هم و هم آهنگ سرود "حیوانات انگلیس" را سر دادند. گاوان با ماق، سگان با زوزه، گوسفندان با بعبع، اسبان با شیهه و مرغابیها با صدای مخصوص خود آن را خواندند. این سرود چنان حیوانات را به وجد آورد که پنج بار پی هم تکرارش کردند و چه بسا اگر اتفاقی پیش نمی آمد سراسر شب به خواندن ادامه می دادند.
بدبختانه سروصدا، آقای جونز را از خواب بیدار کرد. از تخت پایین جست و به تصور اینکه روباهی وارد مزرعه شده است تفنگی را که همیشه در کنج اتاق خوابش بود برداشت و تیری در تاریکی انداخت. ساچمه بر دیوار طویله نشست و جلسه به سرعت برهم خورد و همه به محل خواب خود گریختند. پرندگان بر شاخه ها و چرندگان روی کاه جای گرفتند و در لحظهای، تمام مزرعه را سکوت فرا گرفت .
پاکتر سبزهها دمد از خاک
این چنین روزی می رسد از راه
مژده کان روز دوره شادی است
گاوها، خران و اسبان
مژده کان روز، روز آزادی است
حیوان سراسر گیتی
همه خاموش چشم و گوش به من
مژدهای مژدهای مسرت بخش
خوشتر از این نبود و نیست سخن
خواندن این سرود حیوانات را سخت به هیجان آورد. میجر هنوز آن را به اتمام نرسانده بود که همه حیوانات شروع به زمزمه آن کردند. حتی کودنترین آنها آهنگ و چند کلمه اش را فرا گرفته بود و زیرکترها از قبیل خوکها و سگها ظرف چند دقیقه تمام سرود را از برداشتند. پس از مختصر تمرین مقدماتی تمام حیوانات مزرعه با هم و هم آهنگ سرود "حیوانات انگلیس" را سر دادند. گاوان با ماق، سگان با زوزه، گوسفندان با بعبع، اسبان با شیهه و مرغابیها با صدای مخصوص خود آن را خواندند. این سرود چنان حیوانات را به وجد آورد که پنج بار پی هم تکرارش کردند و چه بسا اگر اتفاقی پیش نمی آمد سراسر شب به خواندن ادامه می دادند.
بدبختانه سروصدا، آقای جونز را از خواب بیدار کرد. از تخت پایین جست و به تصور اینکه روباهی وارد مزرعه شده است تفنگی را که همیشه در کنج اتاق خوابش بود برداشت و تیری در تاریکی انداخت. ساچمه بر دیوار طویله نشست و جلسه به سرعت برهم خورد و همه به محل خواب خود گریختند. پرندگان بر شاخه ها و چرندگان روی کاه جای گرفتند و در لحظهای، تمام مزرعه را سکوت فرا گرفت .