نام کتاب: قلعه حیوانات
ترساندشان که قوه فکر کردن از آنها سلب شد.
پس از یکی دو لحظه از دفاع منصرف شدند و فرار را بر قرار ترجیح دادند. دقیقه‌ای بعد هر پنج نفر آنها در جاده ارابه رو، که به جاده اصلی منتهی می شد، با سرعت تمام می دویدند و حیوانات مظفرانه آنها را دنبال می کردند. خانم جونز هم که وقایع را از پنجره اتاق دید با عجله مقداری اثاث در چمدان ریخت و دزدکی از راه دیگر خارج شد. موزز هم از شاخه درختی که بر آن نشسته بود پرید و غارغارکنان و بال زنان به دنبال او رفت. در خلال این احوال حیوانات، جونز و کسانش را به جاده اصلی راندند و دروازه پنج قفلی را با سروصدا پشت سر آنان قفل کردند. و بدین طریق و تقریبا بی آنکه خود بدانند انقلاب برپا شد و با موفقیت به پایان رسید. جونز تبعید و مزرعه مانر از آن آنان شد.
در دقایق اول حیوانات سعادتی را که نصیبشان شده بود باور نمی کردند. اولین اقدامشان این بود که دسته جمعی به منظور تحصیل اطمینان از اینکه بشری در جایی مخفی نیست ، چهار نعل دورادور مزرعه تاختند و سپس به ساختمان مزرعه آمدند تا آخرین اثرات سلطه منفور جونز را پاک سازند. در یراق خانه را که در انتهای طویله بود شکستند و دهنه‌ها، حلقه های بینی زنجیرهای سگ و چاقوهای بی مروتی که جونز بوسیله آن خوکها و بره‌ها را اخته می کرد همه در چاه سرنگون شد. افسارها، دهنه‌ها، چشم بندها و توبره‌های خار کننده به میان آتشی که از زباله ها در حیاط افروخته شده بود ریخته شد. شلاقها هم به همچنین.
حیوانات وقتی شلاقها را شعله ور دیدند همه از شادی به جست و خیز در آمدند سنوبال روبانهایی را هم که با آن دم و یال اسبها را در روزهای بازار تزئین می کردند در آتش انداخت.
گفت : «روبان به منزله پوشاک است که علامت و نشانه انسانی است . حیوانات بایستی برهنه باشند.»
باکسر با شنیدن این بیان کلاه حصیریش را که در تابستان گوش‌هایش را از مگس حفظ می‌کرد آورد و با سایر چیزها در آتش انداخت.

صفحه 12 از 85