نام کتاب: قلعه حیوانات
می کردند، از قبیل «جونز به ما علوفه می دهد و اگر نباشد همه از گرسنگی تلف می شویم.» و برخی دیگر سوالاتی طرح می کردند از قبیل «به ما چه که پس از مرگ ما چه واقع خواهد شد؟» و یا «اگر انقلاب به هر حال واقع شدنی است تلاش کردن یا نکردن ما چه تاثیری در نفس امر خواهد داشت؟»
خوکها برای آنکه به آنها بفهمانند این گفته ها مخالف روح حیوانگری است مشکلات فراوانی داشتند. احمقانه ترین سوالات را مالی مادیان سفید طرح می کرد. اولین سوال او از سنوبال این بود: «آیا پس از انقلاب باز هم قند وجود دارد؟ » سنوبال خیلی محکم گفت: «نه. در این مزرعه وسیله ساختنش را نداریم. به علاوه حاجتی هم به داشتن آن نیست. جو و یونجه هر قدر بخواهید خواهد بود.» مالی پرسید: «آیا من در بستن روبان به یالم باز مجاز خواهم بود؟» سنوبال جواب داد «رفیق این روبانی که تو تا این پایه به آن علاقمندی، نشان بردگی است. قبول نداری که ارزش آزادی بیش از روبان است؟»
مالی قبول کرد ولی پیدا بود که متقاعد نشده است.
وضع خوکها برای خنثی کردن اثر دروغهای موزز، زاغ اهلی، از این هم مشکلتر بود. موزز که دست پرورده مخصوص آقای جونز بود، هم جاسوس بود و هم خبرچین، در ضمن حراف زبردستی هم بود. داعیه داشت که از وجود سرزمین عجیبی آگاه است به نام شیر و عسل که همه حیوانات پس از مرگ به آنجا می روند. موزز می گفت این سرزمین در آسمان کمی بالاتر از ابرهاست، در سرزمین شیر و عسل هر هفت روز هفته یکشنبه است، در آنجا تمام سال شبدر موجود است و بر درختها نبات می روید. حیوانات از موزز نفرت داشتند چون سخن چینی می‌کرد و کار نمی‌کرد، ولی بعضی از آنها به سرزمین شیر و عسل اعتقاد پیدا کرده بودند و برای اینکه خوکها آنها را متقاعد کنند که چنین محلی وجود ندارد ناگزیر از بحث و استدلال بودند.
سرسپرده ترین مرید خوکها باکسر و کلوور، دو اسب ارابه، بودند. برای این دو حل

صفحه 10 از 85