سربازانی که در جنگ مجروح شده بودند، به کار روند. او، تنها فرزندش بود، ثمره یک هوس زودگذر با مالک مشهور شرکت کشتیرانی، *دون پیوس پنجم لو آیسا*، برادر بزرگتر سه برادری که شرکت کشتیرانی رودخانه های کارائیب را تأسیس کرده بودند. و بدان نحو کشتیرانی با بخار را روی رودخانه ماگدالنا نیز به راه انداخته بودند.
دون پیوس پنجم لوآیسا وقتی فرزندش فقط ده سال از عمرش می گذشت، درگذشت. گرچه همیشه مخفیانه مخارج او را عهده دار شده بود ولی هرگز رسما و قانون او را به فرزندی نشناخت و آینده او را نیز تأمین نکرد. در نتیجه فلورنتینو آریثا، گرچه عالم و آدم می دانستند پسر نامشروع چه کسی است، به ناچار با نام خانوادگی مادری بر جای ماند. پس از مرگ پدر، فلورنتینو آریثا مجبور شد دست از تحصیل بکشد و به عنوان کارآموز در اداره پست و مخابرات استخدام شود. شغل او عبارت بود از این که بستههای پست را باز کند، نامهها را مرتب کند، به مردم خبر بدهد که پست وارد شده است و پرچم کشورهایی را که محموله پست از آنجا وارد شده بود، روی در پستخانه بچسباند. جدیت او در شغلش، توجه مأمور تلگراف را به خود جلب کرده بود. تلگرافچی مهاجری آلمانی بود به اسم *لوتار توگوت* که در مراسم مهم کلیسای جامع ارگ می نواخت و در ضمن درس خصوصی موسیقی نیز می داد. لوتار توگوت الفبای مرس و سیستم تلگراف را به فلورنتینو آموخت و چند درس ویلون به او داد که کافی بود تا او فقط از راه گوش نواختن ویلون را درست مثل یک ویلونیست حرفه ای فرابگیرد. وقتی در هیجده سالگی با فرمینا داثا آشنا شد، پسری بود نقل مجالس؛ پسری که رقص های مد روز را از همه
دون پیوس پنجم لوآیسا وقتی فرزندش فقط ده سال از عمرش می گذشت، درگذشت. گرچه همیشه مخفیانه مخارج او را عهده دار شده بود ولی هرگز رسما و قانون او را به فرزندی نشناخت و آینده او را نیز تأمین نکرد. در نتیجه فلورنتینو آریثا، گرچه عالم و آدم می دانستند پسر نامشروع چه کسی است، به ناچار با نام خانوادگی مادری بر جای ماند. پس از مرگ پدر، فلورنتینو آریثا مجبور شد دست از تحصیل بکشد و به عنوان کارآموز در اداره پست و مخابرات استخدام شود. شغل او عبارت بود از این که بستههای پست را باز کند، نامهها را مرتب کند، به مردم خبر بدهد که پست وارد شده است و پرچم کشورهایی را که محموله پست از آنجا وارد شده بود، روی در پستخانه بچسباند. جدیت او در شغلش، توجه مأمور تلگراف را به خود جلب کرده بود. تلگرافچی مهاجری آلمانی بود به اسم *لوتار توگوت* که در مراسم مهم کلیسای جامع ارگ می نواخت و در ضمن درس خصوصی موسیقی نیز می داد. لوتار توگوت الفبای مرس و سیستم تلگراف را به فلورنتینو آموخت و چند درس ویلون به او داد که کافی بود تا او فقط از راه گوش نواختن ویلون را درست مثل یک ویلونیست حرفه ای فرابگیرد. وقتی در هیجده سالگی با فرمینا داثا آشنا شد، پسری بود نقل مجالس؛ پسری که رقص های مد روز را از همه
Don Pio Quinto Loayza نام پاپ پیوس پنجم. -- م<br /> Lothar Thugut