خواب بد و کوتاهی بود، چون در مراجعت به خانه متوجه شد که مأموران آتش نشانی چنان خرابکاری کرده اند که انگار واقعا آتش سوزی شده است. برای ترساندن طوطی، با فشار آب پوست یک درخت را کاملا کنده بودند و شیلنگ آب دیگری را نیز عوضی به طرف پنجره اتاق خواب هدف گرفته بودند.
اثاثیه طوری خراب شده بود که دیگر قابل تعمیر نبود. به تصاویر آبا و اجداد ناشناس روی دیوارها نیز صدمه وارد شده بود. همسایه ها با شنیدن زنگ ماشین آتش نشانی سراسیمه سر رسیده بودند چون خیال کرده بودند که واقعا آتش سوزی شده است. خوشبختانه یکشنبه بود و مدرسه ها تعطیل بود وگرنه خدا می دانست که چه خسارات بیشتری بالا می آمد. مأموران آتش نشانی وقتی متوجه شدند که حتی با استفاده از نردبان های بلندتر نیز نمی توانند خودشان را به طوطی برسانند، شروع کردند به زدن شاخه ها. فقط ظهور غیر مترقبه دکتر اوربینو داثا مانع شد تا تمامی تنه درخت را با داس خرد کنند. بعد آنجا را ترک کردند و گفتند بعد از ساعت پنج برمیگردند تا بینند آیا به آنها اجازه می دهند تا درخت را هرس کنند. با کفش های گل آلود از سالن گذشته و قالی محبوب فرمینا داثا را که بافت ترکیه بود، جر داده بودند. همه این چیزها خساراتی بود بس بیهوده چون همه عقیده داشتند که طوطی از آن آشوب سوءاستفاده کرده و به حیاط خلوت همسایه ها فرار کرده است. در واقع دکتر اوربینو همچنان در لابلای شاخ و برگ ها در جستجوی او بود. ولی هیچ گونه جوابی به هیچ زبانی دریافت نداشت، نه با سوت و نه با تصنیف. عاقبت به این نتیجه رسید که او واقعا گم شده است. طرفهای ساعت سه رفت که بخوابد. ولی قبل از آن میخواست از لذت زودگذر
اثاثیه طوری خراب شده بود که دیگر قابل تعمیر نبود. به تصاویر آبا و اجداد ناشناس روی دیوارها نیز صدمه وارد شده بود. همسایه ها با شنیدن زنگ ماشین آتش نشانی سراسیمه سر رسیده بودند چون خیال کرده بودند که واقعا آتش سوزی شده است. خوشبختانه یکشنبه بود و مدرسه ها تعطیل بود وگرنه خدا می دانست که چه خسارات بیشتری بالا می آمد. مأموران آتش نشانی وقتی متوجه شدند که حتی با استفاده از نردبان های بلندتر نیز نمی توانند خودشان را به طوطی برسانند، شروع کردند به زدن شاخه ها. فقط ظهور غیر مترقبه دکتر اوربینو داثا مانع شد تا تمامی تنه درخت را با داس خرد کنند. بعد آنجا را ترک کردند و گفتند بعد از ساعت پنج برمیگردند تا بینند آیا به آنها اجازه می دهند تا درخت را هرس کنند. با کفش های گل آلود از سالن گذشته و قالی محبوب فرمینا داثا را که بافت ترکیه بود، جر داده بودند. همه این چیزها خساراتی بود بس بیهوده چون همه عقیده داشتند که طوطی از آن آشوب سوءاستفاده کرده و به حیاط خلوت همسایه ها فرار کرده است. در واقع دکتر اوربینو همچنان در لابلای شاخ و برگ ها در جستجوی او بود. ولی هیچ گونه جوابی به هیچ زبانی دریافت نداشت، نه با سوت و نه با تصنیف. عاقبت به این نتیجه رسید که او واقعا گم شده است. طرفهای ساعت سه رفت که بخوابد. ولی قبل از آن میخواست از لذت زودگذر