نام کتاب: عشق در زمان وبا
التماس شباهت داشت؛ تمنا داشت اجازه صادر شود تا او را در قبرستان مؤمنان دفن کنند.
گفت: «به نظر من خود این تقاضای ملتمسانه، یک نوع بی احترامی محسوب می‌شود.» و بعد، با صدایی که انسانی تر بود سؤال کرد که دلیل خودکشی او چه بوده است. دکتر اوربینو جواب بسیار صحیحی تحویل داد که در دو کلمه خلاصه می شد: «جنون شهوت.» دکتر الیویا که زیرچشمی مراقب کسانی بود که در نزدیکی او نشسته بودند، لحظه ای چشم از آنها برداشت تا به جمله استاد خود چیزی اضافه کند. گفت:
«چقدر باعث تأسف است که ببینی هنوز کسانی وجود دارند که به خاطر مسائلی بجز عشق، خودکشی می کنند.» دکتر اوربینو چندان تعجبی نکرد که آن دکتر که شاگرد محبوبش بود، فکر او را خوانده و با او هم‌عقیده باشد.
گفت: «و بدتر از آن، با سیانور طلا»
همان طور که داشت این جمله را می گفت متوجه شد که شفقت بار دیگر بر غم آن نامه غلبه کرده است. حس می کرد که در این مورد نباید از همسرش سپاسگزار باشد، بلکه صرفا به خاطر معجزه موسیقی است. آن وقت شروع کرد به صحبت کردن با اسقف اعظم در باره آن مرد مقدس لامذهب، که طی بعدازظهرهای طولانی بازی شطرنج رفته رفته شناخته بودش. درباره هنر او سخن گفت که چگونه با وقف آن کودکان بی شماری را خوشحال کرده بود. تبحر نادر او در مورد تمام مسائل دنیوی و جدیتش. حیرت زده مانده بود که چگونه خرمیا دُ سنت آمور با خلوص نیت، ناگهان خود را از گذشته اش کنده بود. سپس به شهردار توصیه کرد بسیار مفید است که شهرداری آرشیو آن نگاتیوها را یکجا خریداری کند تا تصاویر کودکانی حفظ شود که ممکن بود بیرون از آن عکس ها،

صفحه 63 از 536