نام کتاب: عشق در زمان وبا
در ویلای ییلاقی آن خانواده که با ماشین ده دقیقه تا آنجا فاصله داشت برپا کنند. حیاط خلوت آنجا بسیار وسیع بود. درختان غار تنومند را از هندوستان آورده و کاشته بودند. در روی رودخانه‌ای آرام که به یک دریاچه کوچک شباهت داشت چندین و چند نیلوفر آبی محلی شناور بودند. پیشخدمت‌های میهمانسرای دون سانچو با سرپرستی خانم الیویا در جاهایی که آفتاب افتاده بود، سایبان‌های کرباسی و رنگارنگ کشیده بودند و در زیر درختان هم در فضایی مستطیل، برای صد و بیست و دو نفر میز چیده بودند. رومیزی ها از کتان بود و روی میز میزبان و میهمان‌های عالی مقام نیز یک گلدان گل سرخ بود که همان لحظه چیده بودند. یک سکوی بلند نیز برپا کرده بودند تا ارکستر سازهای بادی از آنجا آهنگ رقص های انتخابی را بنوازد؛ آهنگ رقص چهار نفری و والس های محلی. و بعد هم یک ارکستر چهار نفره با سازهای سیمی که از دانشکده هنرهای زیبا، شخصا از جانب خانم الیویا دعوت شده بودند تا استاد محترم شوهرش را غافلگیر کند؛ میهمان عالی قدری که می بایستی جشن ناهار را افتتاح می‌کرد. البته تاریخ با تاریخ واقعی فارغ التحصیل شدن شوهرش دقیقا وفق نمی داد، ولی روز یکشنبه عید گلریزان را انتخاب کرده بودند تا جشن جلوه بیشتری بگیرد.
از ترس این که مبادا وقت کم بیاورند و چیزی ضروری را در لحظه آخر فراموش کنند، از سه ماه قبل شروع کرده بودند به تهیه و تدارک آن جشن. چندین و چند مرغ زنده از مرداب طلا آورده بودند. مرغ‌هایی که در تمام کرانه نه فقط به خاطر درشتی و لذیذ بودن گوشت معروف بودند، بلکه چون در زمان استعمار در زمین های سیلابی نوک می زدند و عقب دانه می‌گشتند، اغلب در سنگدان‌هایشان دانه های طلای ناب یافت می شد. خانم الیویا شخصا به همراه یکی از دختران و یکی از مستخدمانش، پا به

صفحه 56 از 536