نظریه اش نیز این بود که آن طور وانها به هیچ وجه بهداشتی نیستند و وان حمام یکی از کثیف ترین اختراعات اروپایی هاست؛ مردمانی که فقط در آخرین جمعه ماه به حمام می رفتند و یکی بعد از دیگری در همان آبی که از چرک بدن نفر قبلی چرک تر شده بود، غوطه میخوردند. برای همین یک وان چوبی سفارش دادند. یک وان بسیار بزرگ که از تنه عظیم یک درخت درست شده بود. فرمینا داثا شوهرش را در آن وان می شست. با همان دقت و توجهی که یک بچه نوزاد را می شویند. حمام بیش از یک ساعت به طول می انجامید. آبی را که قبلا در آن برگ های معطر و پوست پرتقال جوشانده بودند به آب داخل وان می ریختند، و تأثیر آن روی شوهرش چنان آرام بخش بود که اغلب در آن آب های معطر به خواب فرو می رفت. پس از پایان حمام، فرمینا داثا به او کمک می کرد تا لباس بپوشد. بین رانهایش پودر تالک میپاشید. روی جوش هایش روغن کاکائو می مالید و زیرشلواری او را با چنان عشقی به پایش میکرد که انگار دارد کهنه نوزاد عوض می کند. تکه تکه به او لباس می پوشاند. از جوراب می گرفت و بالا می رفت تا عاقبت به کراوات می رسید. آخر سر هم سنجاق کراوات با نگین زبرجد را می بست. سحرهای زندگی زناشویی آنها آرام گرفته بود. شوهر بار دیگر طفولیت خود را که فرزندانش از او ربوده بودند به دست آورده بود. زن نیز به نوبه خود ساعات مقرری خانوادگی را قبول کرده بود و می دید که سالهای عمر، نه فقط برای دیگران، بلکه برای خود او نیز در حال گذران هستند. پیوسته کمتر و کمتر می خوابید و قبل از آن که به هفتاد سالگی برسد، می دید که خودش زودتر از شوهرش از خواب بیدار می شود.
دکتر اوربینو در آن روز یکشنبه عید گلریزان وقتی پتو را عقب زده بود تا به جنازه خرمیا د سنت آمور نگاهی بیندازد، متوجه مسئله ای شده بود
دکتر اوربینو در آن روز یکشنبه عید گلریزان وقتی پتو را عقب زده بود تا به جنازه خرمیا د سنت آمور نگاهی بیندازد، متوجه مسئله ای شده بود