نام کتاب: عشق در زمان وبا
به خاطر این که کسی او را به یاد نیاورده بود.
فرمینا داثا برای اولین بار در یک مسئله خانوادگی حق را به جانب شوهرش داد و تا مدت ها اصلا و ابدا حرفی در مورد هیچ گونه حیوانی از دهانش خارج نشد. دلش را به این خوش کرده بود تا به چاپ‌های سنگی کتاب تاریخ طبیعی *لینه* اکتفا کند. نقاشی های رنگی کتاب را داده بود قاب کرده بودند و به دیوارهای سالن آویخته بود. دیگر امید این را از دستت داده بود تا در خانه، حیوانی داشته باشد. ولی یک روز صبح، چند دزد پنجره حمام را شکستند و از آنجا وارد شدند و یک سرویس کامل نقره را که پنج نسل در خاندان دکتر مانده بود به سرقت بردند. دکتر اوربینو داد به پنجره‌های خانه به جای یک زنجیر دو زنجیر بیندازند. به پشت درهای داخل نیز کلون انداخت. اشیای قیمتی را در گاوصندوق گذاشت و گرچه عادتی دیررس بود ولی مثل زمان جنگ در هنگام خواب تپانچه ای را زیر نازبالش خود مخفی کرد. به شدت مخالفت کرده بود تا یک سگ درنده را به خانه بیاورند. واکسن زده یا نه، آزاد یا به زنجیر. گرچه دزدها اموالش را به سرقت برده بودند ولی او دیگر در آن خانه حیوانی نمی پذیرفت.
گفته بود: «در این خانه فقط حیواناتی پای می گذارند که ناطق باشند.»
این را هم برای جلوگیری از بحث و مشاجره با همسرش بر زبان آورده بود چون او بار دیگر سماجت می ورزید که حتما باید یک سگ خریداری کنند. دکتر هرگز ممکن نبود تصور این را بکند که جمله بدون تعمق و از روی عجله اش در مورد ممنوعیت ورود حیوانات غیر ناطق، درست مسئله ای بود که آخر سر به قیمت جانش تمام می شد. فرمینا داثا که اخلاق خودسرانه‌اش با گذشت زمان، آرام تر شده و ظاهرا حرف گوش کن
Carl von Linne, ناتورالیست سوئدی (۱۷۰۷ - ۱۷۷۸). - م.

صفحه 37 از 536