بود، یعنی با نفس مهلک خود، خفاش ها، سمندرها و صدها جور حشرات موذی را که در فصل باران به خانه هجوم می آوردند، می ترساند و از آنجا دور می کرد. دکتر اوربینو که در آن دوران کارش بسیار رونق گرفته و علاوه بر طبابت، سخت مشغول عملیات اجتماعی و فرهنگی بود، فکر می کرد که در میان آن همه موجودات زشت و تهوع انگیز، همسرش نه تنها زیباترین زن تمام جزایر کارائیب است، بلکه سعادتمندترین آنها نیز هست. ولی یک روز عصر بارانی که خسته و هلاک از سر کار به خانه برگشت، با منظره ای چنان فجیع روبرو شد که ناگهان از جهان رؤیا بیرون آمد و پای به جهان واقعیت گذاشت. از سالن تا آن جایی که چشم کار می کرد، حیواناتی مرده در نهری از خون غوطه ور بودند. مستخدمهها همگی از صندلیها بالا رفته بودند و هاج و واج نمی دانستند چه کنند. هنوز از وحشت آن قتل عام به حال خود برنگشته بودند.
قضیه از این قرار بود که یکی از سگهای خونخوار آلمانی از نژاد ماستین، ناگهانی هار شده و حیوان های سر راهش را تکه پاره کرده بود. بعد باغبان باغ همسایه متوجه شده و شجاعت این را به دست آورده بود با سگ روبرو شود. باغبان با داس باغبانی سگ را قطعه قطعه کرده بود. معلوم نبود چه حیواناتی را گاز گرفته و با کف سبزرنگی که از دهانش جاری بود مرض هاری را به آنها سرایت داده بود. در نتیجه دکتر اوربینو دستور داد تا همه حیواناتی را که جان سالم به در برده بودند به قتل برسانند و لاشه های دیگر را نیز در محلی دوردست آتش بزنند و خاکستر کنند. بعد از بیمارستان دولتی فقرا تقاضا کرد تا بیایند و تمام خانه را ضدعفونی کنند. تنها حیوانی که جان سالم به در برده بود همان لاک پشتی بود که مثل یک نظر قربانی همه به فال نیک می گرفتندش. آن هم صرفا
قضیه از این قرار بود که یکی از سگهای خونخوار آلمانی از نژاد ماستین، ناگهانی هار شده و حیوان های سر راهش را تکه پاره کرده بود. بعد باغبان باغ همسایه متوجه شده و شجاعت این را به دست آورده بود با سگ روبرو شود. باغبان با داس باغبانی سگ را قطعه قطعه کرده بود. معلوم نبود چه حیواناتی را گاز گرفته و با کف سبزرنگی که از دهانش جاری بود مرض هاری را به آنها سرایت داده بود. در نتیجه دکتر اوربینو دستور داد تا همه حیواناتی را که جان سالم به در برده بودند به قتل برسانند و لاشه های دیگر را نیز در محلی دوردست آتش بزنند و خاکستر کنند. بعد از بیمارستان دولتی فقرا تقاضا کرد تا بیایند و تمام خانه را ضدعفونی کنند. تنها حیوانی که جان سالم به در برده بود همان لاک پشتی بود که مثل یک نظر قربانی همه به فال نیک می گرفتندش. آن هم صرفا