نام کتاب: عشق در زمان وبا
درخواست و تهدید دکتر اوربینو، با لجاجت هر چه تمام تر در سکوت مطلق، حتی یک کلمه هم حرف نزد. آبروی دکتر در مقابل همه رفته بود. چون توصیه‌های عاقلانه همسرش را گوش نداده و آن دعوت بی‌باکانه را انجام داده بود.
بعد از آن آبروریزی تاریخی، به هر حال چیزی از امتیازات طوطی کاسته نشد. چون همه می دانستند که او نابغه است و شک و شبهه‌ای نیز در آن وجود ندارد. دیگر هیچ حیوانی را به خانه راه ندادند مگر آن لاک پشت که خیال می‌کردند گم شده است ولی پس از سه چهار سال غیبت، بار دیگر سر و کله‌اش در آشپزخانه پیدا شد. این لاک پشت موجود زنده ای به شمار نمی رفت، گویی صرفا یک نظر قربانی بود که از سنگی معدنی ساخته شده باشد. هیچ کس از غیبت او سر درنمی‌آورد. نمی‌فهمیدند به کجا می رود. دکتر اوربینو که نمی‌خواست صریحا اعتراف کند که از حیوانات متنفر است، فرضیه خود را با انواع و اقسام افسانه‌های علمی و دلایل قانع کننده فلسفی شاخ و برگ می‌داد. همه گفته‌های او را باور می‌کردند. البته بجز همسر خودش. دکتر عقیده داشت کسانی که به حد افراط عاشق حیواناتند، نسبت به بشر بسیار سنگدل و قادر به هر گونه ظلمی هستند. دکتر معتقد بود که سگ حیوان وفاداری نیست، بلکه فقط مثل نوکرها به درد خدمت کردن می‌خورد و بس. گربه‌ها همه سوءاستفاده چی و بی‌وفا هستند. طاووس نر شوم است و مرگ را پیشگویی می کند. طوطی های بزرگ آمریکای جنوبی هم فقط زینتی هستند و به درد دیگری نمی خوردند. خرگوشها فقط زاد و ولد را تبلیغ می کنند و میمونها جنون شهوت را سرایت می دهند. خروسها هم لعنت شده اند جون سه بار پشت سر هم باعث شدند پطرس انکار کند که مسیح را می شناسد.

صفحه 33 از 536