که زنی بود بسیار مهربان و چنان به شوهر خود شباهت داشت که انگار خواهر و برادری دوقلو هستند، او را به حمام برد و روی زخم هایش مرهم های گیاهی گذاشت. در همان حال ترکیدن آن قلعه آتش بازی همانند صدای رعد بنای خانه را از بن تکان می داد.
میهمانان طرفهای نیمه شب آنجا را ترک کردند و رفتند. جشن عمومی چندین شاخه شد. دختردایی ئیلده براندا یک پیراهن خواب بلند کتانی نازک به فرمینا داثا قرض داد تا با آن بخوابد و به او کمک کرد تا در بستری با ملافه های لطیف و نازبالش های پر قو دراز بکشد. از این سعادت به وحشت افتاد و دستپاچه شد. هنگامی که عاقبت با هم در اتاق خواب تنها ماندند، دختردایی در اتاق را قفل کرد و از زیر تشک حصیری تختخوابش پاکت بزرگی که از *کاغذ مانیل* بود بیرون کشید. روی پاکت لاک و مهر رسمی تلگرافخانه ملی دیده می شد. برای فرمینا داثا کافی بود تا نگاهی به آن نگاه درخشان و شیطنت آمیز دختردایی بیندازد و قلبش بار دیگر با خاطره عصاره عطر گل های گاردنیای سفید آکنده شود. بعد، بلافاصله با دندان لاک و مهر روی پاکت را خرد کرد و آن وقت تا سحر اشک ریخت و آن یازده تلگراف غیرقانونی را در سیل اشک خود خیس نمود.
بعد جریان کشف شد. لورنزو داثا قبل از پا گذاشتن به سفر، مرتکب اشتباه بزرگی شده بود. به برادرزن خود لیزیماکو سانچز تلگراف زده بود تا او را از آن سفر باخبر کند و برادرزن نیز به نوبه خود اقدام بسیار، چه دور و چه نزدیک را که در دهات اطراف و شهرهای دیگر می زیستند با تلگراف مطلع ساخته بود. به این ترتیب فلورنتینو آریثا نه تنها به تمام
میهمانان طرفهای نیمه شب آنجا را ترک کردند و رفتند. جشن عمومی چندین شاخه شد. دختردایی ئیلده براندا یک پیراهن خواب بلند کتانی نازک به فرمینا داثا قرض داد تا با آن بخوابد و به او کمک کرد تا در بستری با ملافه های لطیف و نازبالش های پر قو دراز بکشد. از این سعادت به وحشت افتاد و دستپاچه شد. هنگامی که عاقبت با هم در اتاق خواب تنها ماندند، دختردایی در اتاق را قفل کرد و از زیر تشک حصیری تختخوابش پاکت بزرگی که از *کاغذ مانیل* بود بیرون کشید. روی پاکت لاک و مهر رسمی تلگرافخانه ملی دیده می شد. برای فرمینا داثا کافی بود تا نگاهی به آن نگاه درخشان و شیطنت آمیز دختردایی بیندازد و قلبش بار دیگر با خاطره عصاره عطر گل های گاردنیای سفید آکنده شود. بعد، بلافاصله با دندان لاک و مهر روی پاکت را خرد کرد و آن وقت تا سحر اشک ریخت و آن یازده تلگراف غیرقانونی را در سیل اشک خود خیس نمود.
بعد جریان کشف شد. لورنزو داثا قبل از پا گذاشتن به سفر، مرتکب اشتباه بزرگی شده بود. به برادرزن خود لیزیماکو سانچز تلگراف زده بود تا او را از آن سفر باخبر کند و برادرزن نیز به نوبه خود اقدام بسیار، چه دور و چه نزدیک را که در دهات اطراف و شهرهای دیگر می زیستند با تلگراف مطلع ساخته بود. به این ترتیب فلورنتینو آریثا نه تنها به تمام
نوعی کاغذ که از درختان خاصی در جزایر مانیل درست می کنند. اغلب با الیاف این درخت طناب می سازند. - م.