از خواب میپرید و حس می کرد که او جسما در آنجا وجود دارد و او را در خواب تماشا می کند. در نتیجه، در آن بعداز ظهری که صدای قدم های او را روی فرش برگهای زرد باغ ملی به گوش شنید، خیال کرد که آن هم یکی دیگر از خیالبافی های فریبنده خودش است. ولی وقتی او با لحنی بس مصمم و بانفوذ، که از قیافه خمارش بعید به نظر می رسید، بر جواب نامه پافشاری کرد، موفق شد بر ترس خود پیروز شود. سعی کرد قضیه را ماست مالی کند و واقعیت را بر زبان نیاورد، چون در واقع هم نمیدانست چه بگوید. ولی به هر حال فلورنتینو آریثا خود را به لب آن پرتگاه رسانده بود و دیگر از چیزی واهمه نداشت. عذر و بهانه های دخترک بیهوده بودند.
گفت: «وقتی نامه را دریافت کردید، جواب ندادن به آن حاکی از بی ادبی شما میشود.»
به انتهای آن هزار راه رسیدند. فرمینا داثا بار دیگر اعتماد به نفس خود را به دست آورد. از تأخیر جواب عذرخواهی کرد و قول شرف داد قبل از پایان تعطیلات جوابی به او بدهد.
سر قول خود ایستاد. در آخرین جمعه ماه فوریه، سه روز قبل از باز شدن مدارس، عمه اسکولاستیکا به تلگرافخانه رفت تا سؤال کند که خرج فرستادن یک تلگراف به دهکده *پیدارس دِ مولر* چقدر می شود؛ دهکده ای که حتی در فهرست اماکنی که دارای تلگرافخانه باشند وجود نداشت. در آن جستجو از فلورنتینو آریثا کمک خواست و هر دو وانمود کردند که همدیگر را نمی شناسند. هنگام خروج هم وانمود کرد که روی پیشخوان، کتاب دعای خود را جا گذاشته است. کتاب دعایی بود که با پوست مارمولک جلد شده و در وسط آن پاکتی گذاشته شده بود که از
گفت: «وقتی نامه را دریافت کردید، جواب ندادن به آن حاکی از بی ادبی شما میشود.»
به انتهای آن هزار راه رسیدند. فرمینا داثا بار دیگر اعتماد به نفس خود را به دست آورد. از تأخیر جواب عذرخواهی کرد و قول شرف داد قبل از پایان تعطیلات جوابی به او بدهد.
سر قول خود ایستاد. در آخرین جمعه ماه فوریه، سه روز قبل از باز شدن مدارس، عمه اسکولاستیکا به تلگرافخانه رفت تا سؤال کند که خرج فرستادن یک تلگراف به دهکده *پیدارس دِ مولر* چقدر می شود؛ دهکده ای که حتی در فهرست اماکنی که دارای تلگرافخانه باشند وجود نداشت. در آن جستجو از فلورنتینو آریثا کمک خواست و هر دو وانمود کردند که همدیگر را نمی شناسند. هنگام خروج هم وانمود کرد که روی پیشخوان، کتاب دعای خود را جا گذاشته است. کتاب دعایی بود که با پوست مارمولک جلد شده و در وسط آن پاکتی گذاشته شده بود که از
Piedras de Moler