- آیا نتی سینگر به اسلحه گرم آشنایی دارد؟
- فکر می کنم زیر نظر مربی تمرین و شلیک کرده باشد.
چشمان براندر که پر معنا می نمودند، گشاد و دوباره تنگ شدند.
- مطمئنا این قدر می داند که بین گلوله مشقی و جنگی، فرق بگذارد.
- نکته همین جاست، او ادعا می کند به گلوله نگاه نکرده، او فقط آن را داخل جیب و از آنجا درون تفنگ گذاشته است. این مسئله امکان دارد. حتی ممکن است بدون آنکه گلوله نشان بدهد، متوجه تفاوت آنها شده باشد.
- شما واقعاً چنین حرف پوچی را باور می کنید؟ در هر صورت بی ربط است. من به او گلوله ای ندادم. چه مشقی، چه جنگی. داستانش دروغ و مسلما کاملا ابتکاری است. به نظر می آید من به عنوان قربانی ویژگیهای لازم را دارم.
- موضع شما همین است؟ حرفتان ضد صحبتهای اوست؟
- چه موضع دیگری وجود دارد؟ انتظار دارید به نابودی خودم کمک کنم؟
- خیر.
آندرهیل ناگهان بلند شد و با کلاه به رانش ضربه زد.
- البته، به حرف هر دو طرف گوش داده خواهد شد. بعدا خواهیم دید کدام داستان درست است.
همانطور که می چرخید، به سوی در گام برداشت. آنجا ایستاد و برگشت.
- آقای براندر، بگذارید به شما اخطار کنم که زیاد مطمئن نباشد. فکر میکنم داستان نتی متقاعد کننده تر است.
اما به نظر می رسید براندر اطمینانش را به طور کامل به دست آورده
- فکر می کنم زیر نظر مربی تمرین و شلیک کرده باشد.
چشمان براندر که پر معنا می نمودند، گشاد و دوباره تنگ شدند.
- مطمئنا این قدر می داند که بین گلوله مشقی و جنگی، فرق بگذارد.
- نکته همین جاست، او ادعا می کند به گلوله نگاه نکرده، او فقط آن را داخل جیب و از آنجا درون تفنگ گذاشته است. این مسئله امکان دارد. حتی ممکن است بدون آنکه گلوله نشان بدهد، متوجه تفاوت آنها شده باشد.
- شما واقعاً چنین حرف پوچی را باور می کنید؟ در هر صورت بی ربط است. من به او گلوله ای ندادم. چه مشقی، چه جنگی. داستانش دروغ و مسلما کاملا ابتکاری است. به نظر می آید من به عنوان قربانی ویژگیهای لازم را دارم.
- موضع شما همین است؟ حرفتان ضد صحبتهای اوست؟
- چه موضع دیگری وجود دارد؟ انتظار دارید به نابودی خودم کمک کنم؟
- خیر.
آندرهیل ناگهان بلند شد و با کلاه به رانش ضربه زد.
- البته، به حرف هر دو طرف گوش داده خواهد شد. بعدا خواهیم دید کدام داستان درست است.
همانطور که می چرخید، به سوی در گام برداشت. آنجا ایستاد و برگشت.
- آقای براندر، بگذارید به شما اخطار کنم که زیاد مطمئن نباشد. فکر میکنم داستان نتی متقاعد کننده تر است.
اما به نظر می رسید براندر اطمینانش را به طور کامل به دست آورده