در پس آرامش ظاهری چه چیزهایی را کنترل کرده و پوشانیده است. پرسید:
- گوین کیه؟
- گوین براندر. یکی از همسایه هاست. حدود نیم مایلی بالای جاده زندگی می کند.
- منظور نتی چه بود؟
- نمی دانم، دایم به آن فکر می کنم، اما چیزی نمی فهمم.
- از نتی پرسیده اید؟
- نه. نتی تجربه وحشتناکی داشته است. او در اتاقش استراحت می کند. نمی دانم می تواند به سؤالهای شما جواب بدهد یا خیر.
- بهتر است امتحان کنیم. تا آنجا که بتوانیم ملاحظه اش را می کنم. ممکن است بروید بیاوریدش؟
- اگر اصرار دارید.
- متأسفانه باید اصرار کنم.
کارآگاه که اینک تنها شده بود، به صدای در حال محو شدن قدمهای استلا که از میان هال می گذشت و از پله ها بالا می رفت، گوش فرا داد. در سایه های پشت سرش، ساعت قدیمی پایه دار، قرار داشت و او به اندازه گیریهای مکانیکی زمان گوش سپرد. زمان بتدریج می گذشت و خیلی زود دوباره صدای پا را در هال شنید. نتی و به دنبالش استلا وارد شدند. نتی تعظیم کوچک غریبی به آندرهیل که برخاسته بود، کرد. وی دوباره روی صندلی پشت بلندی که استلا به حال خود گذاشته بود نشست. دختر کاملا خونسرد می نمود. «آرام» واژه ای بود که به ذهن آندرهیل آمد. او تجربه وحشتناکی را پشت سر گذاشته، اما به گمان آندرهیل خیلی زود حالت عادی خود را بازیافته بود.
- گوین کیه؟
- گوین براندر. یکی از همسایه هاست. حدود نیم مایلی بالای جاده زندگی می کند.
- منظور نتی چه بود؟
- نمی دانم، دایم به آن فکر می کنم، اما چیزی نمی فهمم.
- از نتی پرسیده اید؟
- نه. نتی تجربه وحشتناکی داشته است. او در اتاقش استراحت می کند. نمی دانم می تواند به سؤالهای شما جواب بدهد یا خیر.
- بهتر است امتحان کنیم. تا آنجا که بتوانیم ملاحظه اش را می کنم. ممکن است بروید بیاوریدش؟
- اگر اصرار دارید.
- متأسفانه باید اصرار کنم.
کارآگاه که اینک تنها شده بود، به صدای در حال محو شدن قدمهای استلا که از میان هال می گذشت و از پله ها بالا می رفت، گوش فرا داد. در سایه های پشت سرش، ساعت قدیمی پایه دار، قرار داشت و او به اندازه گیریهای مکانیکی زمان گوش سپرد. زمان بتدریج می گذشت و خیلی زود دوباره صدای پا را در هال شنید. نتی و به دنبالش استلا وارد شدند. نتی تعظیم کوچک غریبی به آندرهیل که برخاسته بود، کرد. وی دوباره روی صندلی پشت بلندی که استلا به حال خود گذاشته بود نشست. دختر کاملا خونسرد می نمود. «آرام» واژه ای بود که به ذهن آندرهیل آمد. او تجربه وحشتناکی را پشت سر گذاشته، اما به گمان آندرهیل خیلی زود حالت عادی خود را بازیافته بود.