نام کتاب: صحبت شیطان
تصادفی بوده است؟
- البته، به شما گفتم که آن تهدید فقط نوعی کینه توزی کودکانه بود.
- دلیل این کینه چه بود؟
- چیز بخصوصی نبود. منظورم این است که مسئله خاصی وجود نداشت. نتی از ازدواج من و کوری راضی نبود، از او مثل غریبه ای نفرت داشت.
- متوجه ام. اما تفنگ پر بود، خانم سینگر. این موضوع نگران کننده است. فکر می کنید وقتی نتی آن را از قفسه برداشت، پر بود؟
- شک دارم. کوری هیچ وقت سلاح پر نگه نمی داشت.
- پس، در این صورت باید خود نتی آن را پر کرده باشد. فشنگها دم دست بودند؟
- گلوله های سلاحها یک جا بودند. اما نمی دانم کوری آنها را کجا نگه می داشت.
- فکر می کنید نتی می توانست آنها را پیدا کند؟
- بله، ممکن است. اما مطمئنم این کار را نکرده است.
- اوه؟ چه چیز شما را به این فکر انداخته است؟
استلا دوباره ساکت شد و گذشته را به خاطر آورد. واژگان نتی را که در پژواک صدای گلوله و ضربه روحی وحشتی گنگ گم شده بودند، می شنید.
- درست بعد از اینکه به کوری شیلک کرد چیزی گفت.
- چی؟
- گفت: گوین گفت گلوله مشقی است.
کارآگاه از میان سایه ها به او خیره شد و کوشید حالتش را از صورتش بخواند. چیزی برای خواندن وجود نداشت. شروع کرد تحلیل کند که وی

صفحه 44 از 291