وقت زیادی داریم. و برس کشیدن موهایش را که با ورود کوری وقفه ای در آن ایجاد شده بود از سر گرفت و بلافاصله شمارش را از همان جایی که قطع شده بود آغاز کرد و شماره ها را چنان ادا می کرد، که انگار آیین مسخره ای را بجا می آورد، گویی چند برس کمتر یا بیشتر تفاوتی می کند. اما تفاوت در شمارش برس زدن ها موجب انحراف از بحث شد.
شوهر ناگهان پرسید: کالیبر ۲۲ مرا تو برداشته ای؟
- چی؟
- تفنگ کالیبر ۲۲ مرا. روی تاقچه کتابخانه بود.
. معلوم است من برنداشته ام. می دانی که من هیچ وقت به سلاحهای تو دست نمی زنم.
- سر جایش نیست.
- مطمئنی آن را بیرون نبردی و جایی نگذاشتی؟ کوری اعتراف کن که کمی فراموشکاری.
- هفته هاست که به آن دست نزده ام. فکر کردم شاید آن را به گوین یا کس دیگری قرض داده باشی.
- این کار را نکرده ام. من تفنگ تو را به گوین و یا کس دیگری قرض نمی دهم.
- کسی آن را برداشته است. نمی دانم کیست.
- مزخرف نگو، و برس را روی میز توالت گذاشت، نیم چرخی زد و پشت به آینه کرد تا به طور مستقیم به او نگاه کند.
- منطقی باش، کوری. چه کسی تفنگ تو را برداشته است؟
- یک نفر.
ناگهان صدایش حالت ترسناک و تندی به خود گرفت: نتی کجاست؟
- فکر می کنم در اتاقش است. چرا می پرسی؟ مطمئنا در مورد غیب
شوهر ناگهان پرسید: کالیبر ۲۲ مرا تو برداشته ای؟
- چی؟
- تفنگ کالیبر ۲۲ مرا. روی تاقچه کتابخانه بود.
. معلوم است من برنداشته ام. می دانی که من هیچ وقت به سلاحهای تو دست نمی زنم.
- سر جایش نیست.
- مطمئنی آن را بیرون نبردی و جایی نگذاشتی؟ کوری اعتراف کن که کمی فراموشکاری.
- هفته هاست که به آن دست نزده ام. فکر کردم شاید آن را به گوین یا کس دیگری قرض داده باشی.
- این کار را نکرده ام. من تفنگ تو را به گوین و یا کس دیگری قرض نمی دهم.
- کسی آن را برداشته است. نمی دانم کیست.
- مزخرف نگو، و برس را روی میز توالت گذاشت، نیم چرخی زد و پشت به آینه کرد تا به طور مستقیم به او نگاه کند.
- منطقی باش، کوری. چه کسی تفنگ تو را برداشته است؟
- یک نفر.
ناگهان صدایش حالت ترسناک و تندی به خود گرفت: نتی کجاست؟
- فکر می کنم در اتاقش است. چرا می پرسی؟ مطمئنا در مورد غیب