با این حال، در شهر کوچکی چون بنسویل، به اندازه تعداد مردم، ذهن بدگمان وجود دارد. نمی دانم چرا این طور است، اما به نظر می رسد برخی از اینکه موضوع وحشت آوری داشته باشند تا در مورد آن صحبت کنند، خوشنود می شوند، و به نظر می رسد هر گاه که بتوانند، لذت غریبی از تحقیر کردن دیگران می برند. بدین ترتیب، این اعتقاد که کورا قاتل است، پا برجا ماند. او شوهرش را با انگیزه یا بدون انگیزه به قتل رسانده بود.
آنگاه، اندکی بیش از یک سال پس از مرگ فرد، هنگامی که کورا ناگهان، موقعیت خود را تثبیت و با رئیسش، سیم بنتلی، صاحب داروخانه و یکی از بازرگانان سرشناس شهر ازدواج کرد، بدگمانی استحکام بیشتری یافت. انگیزه به وجود آمده بود، درست مانند جلوه بینی روی صورت.
کلانتر رابرتز که کمی متغیر شده بود، چنین استدلال میکرد که: ازدواج آنها کاملا بدیهی است. با توجه به اینکه کورا در آن داروخانه کار می کرد، آنها مدتها همدیگر را می شناختند. سیم، همسرش را دو یا سه سال پیش از دست داده بود و تنها زندگی می کرد. این طور نیست؟ همه به همسر نیاز دارند، او هم همین طور، نه؟ خب، پس قضیه تمام است.»
بله، سیم همسرش را از دست داده بود، بسیار خب. او به علت نوعی بیماری که دکتر *برونسون* نتوانسته بود به موقع تشخیص دهد، درگذشته بود. شکی نیست که دکتر برونسون به اندازه کافی کوشید تا نجاتش دهد. وی نسخه های متفاوتی را امتحان کرد که خود سیم بنتلی، دارو فروشی با جواز کسب به ثبت رسیده، می پیچید. با وجود این تلاشهایش نتیجه مطلوبی به بار نیاورد و آنگاه دیگر کاری نمی شد کرد، مگر آنکه روی جواز دفن بنویسد: «مرگ به علل طبیعی.»
آنگاه، اندکی بیش از یک سال پس از مرگ فرد، هنگامی که کورا ناگهان، موقعیت خود را تثبیت و با رئیسش، سیم بنتلی، صاحب داروخانه و یکی از بازرگانان سرشناس شهر ازدواج کرد، بدگمانی استحکام بیشتری یافت. انگیزه به وجود آمده بود، درست مانند جلوه بینی روی صورت.
کلانتر رابرتز که کمی متغیر شده بود، چنین استدلال میکرد که: ازدواج آنها کاملا بدیهی است. با توجه به اینکه کورا در آن داروخانه کار می کرد، آنها مدتها همدیگر را می شناختند. سیم، همسرش را دو یا سه سال پیش از دست داده بود و تنها زندگی می کرد. این طور نیست؟ همه به همسر نیاز دارند، او هم همین طور، نه؟ خب، پس قضیه تمام است.»
بله، سیم همسرش را از دست داده بود، بسیار خب. او به علت نوعی بیماری که دکتر *برونسون* نتوانسته بود به موقع تشخیص دهد، درگذشته بود. شکی نیست که دکتر برونسون به اندازه کافی کوشید تا نجاتش دهد. وی نسخه های متفاوتی را امتحان کرد که خود سیم بنتلی، دارو فروشی با جواز کسب به ثبت رسیده، می پیچید. با وجود این تلاشهایش نتیجه مطلوبی به بار نیاورد و آنگاه دیگر کاری نمی شد کرد، مگر آنکه روی جواز دفن بنویسد: «مرگ به علل طبیعی.»
*Bronson