نام کتاب: صحبت شیطان
همان مبلغ داشت. در ضمن، هرکس دیر یا زود، به دلایلی، می میرد، این طور نیست؟
در هر حال، فرد پیر از کار دایمش و شغل دومی که داشت، سالانه حدود ده هزار دلار به خانه می آورد، پس چرا باید از شرش خلاص شد؟ چرا باید اردک را به خاطر یک تخم طلایی کشت و به این ترتیب ناگهان عامل بالقوه را از میان برداشت؟ این باور کردنی نیست، هست؟
ظاهرا فرد از مصرف بیش از اندازه قرص خواب آور مرده بود. با توجه به اینکه دو جا کار می کرد، عموما شبها سخت می خوابید و در نتیجه با مصرف قرص خواب آور به طبیعت کمک قابل توجهی در از پا در آوردن خود کرده بود. او همیشه خسته، از رمق افتاده، و در هم کوفته می نمود می دانید که حتی مصرف معمول این دارو هنگام خستگی وی می توانست برای این منظور، با این نیرنگ کافی باشد.
کورا دو یا سه سال به طور پاره وقت در داروخانه *سیم بنتلی* کار کرده و البته در طول این مدت با کتابهای داروسازی گوناگونی که در قفسه ها قرار داشت و ویژگیهای درمانی خوب یا بد داروها آشنا شده بود. وقتی فرد به قرصی نیاز داشت، برایش می آورد. با توجه به اینکه او در داروخانه، آن هم در تنها داروخانه شهر کار می کرد، این مسئله ای کاملا بدیهی به نظر می رسید.
هنگامی که شایعه پراکنی ادامه یافت، *بن رابرتز* کلانتر شهر گفت: اما نمی توانید هر بار که زن یا شوهری می میرد کالبدشکافی و مردم را دستگیر کنید. این کار سایه تقصیر را بر سر هر کسی که عزیزی را تصادفا از دست می دهد، می اندازد. و این شرایط غیرقابل تحمل است. به هر حال، در این مورد «انگیزه چه بوده است؟»
*Simm Bentley<br />*Ben Roberts

صفحه 18 از 291