منظورتان این است که در مورد هر چهار نفر اشتباه کرده ؟
نه، نه، خیلی از این زرنگ تر بود که در مورد هر چهار نفر اشتباه بکند.»
پس
شاید بهتر است بگوییم پنجاه پنجاه ؟
نه، حتی پنجاه پنجاه هم نه. به نظر من، در مورد یک نفر از این چهار نفر اشتباه کرده.)
به عبارت دیگر، فقط یک نفر از این چهار نفر بی گناه و سه نفر دیگر گناه کار می باشند. ولی خوب، باز هم بار ما را سبک تر نخواهد کرد. بدبختانه از این می ترسم که تازه اگر هم چیزی کشف بکنیم، سودی برای ما نداشته باشد. چون فرض که مثلا کشف کردیم یکی از اینها، عمدی پیرش را در سال ۱۹۱۲، یعنی بیست و پنج سال قبل از بالای پله ها به پائین هل داده و او را به قتل رسانیده است. خوب، حالا در سال ۱۹۳۷ و بعد از گذشت بیست و پنج سال ما چه کار می توانیم بکنیم؟ هیچی. چه استفاده ای برای ما خواهد داشت؟ باز هم هیچی.» |
وبم
ولی پوارو مصرانه و با لحنی که معلوم بود قصد ترغیب و تشویق کمیسر بتل را دارد، در جواب گفت: «نه، نه، این طور نیست. مسلما بدون استفاده نخواهد بود و نکاتی را روشن خواهد کرد. خودتان هم می دانید و در این
مورد مطمئنم که با من نیز هم عقیده می باشید.)
کمیسر بتل سری تکان داد و گفت: «بله، منظورتان را می فهمم. وجه تشابه دو جنایت.» خانم الیور طبق معمول طاقت نیاورد و گفت: «منظورتان این است که، هر کسی که بوده، جنایت قبلی را هم به همین شکل و با استفاده از چاقو انجام داده؟»
کمیسر بتل به طرف خانم الیور برگشت و گفت: «نه منظورم از گفتن وجه تشابه، این نیست که جنایت گذشته نیز دقیقا به شکل جنایت امشب صورت گرفته باشد. بلکه امکان تشابه نوع این دو جنایت است، به این صورت که علی رغم اختلافاتی که احتمالا در جزئیات و صور ظاهری این دو جنایت و موردی که لزوم آن را تجویز می کرده، در هر دو جنایت مشابه و توسط فکر واحدی هم طراحی و برنامه ریزی شده باشد، خیلی عجیب است که جنایتکاران بطور اعم، علی رغم اینکه اکثرا باهوش و باذکاوت هم می باشند، معهذا با انگیزه عدم توجه به همین وجه تشابهی که اشاره کردم، اغلب خودشان را لو می دهند.»
دهند.))
هرکول پوارو در جواب گفت: «برای اینکه انسان بطور کلی فراموش کار می باشد.»
نه، نه، خیلی از این زرنگ تر بود که در مورد هر چهار نفر اشتباه بکند.»
پس
شاید بهتر است بگوییم پنجاه پنجاه ؟
نه، حتی پنجاه پنجاه هم نه. به نظر من، در مورد یک نفر از این چهار نفر اشتباه کرده.)
به عبارت دیگر، فقط یک نفر از این چهار نفر بی گناه و سه نفر دیگر گناه کار می باشند. ولی خوب، باز هم بار ما را سبک تر نخواهد کرد. بدبختانه از این می ترسم که تازه اگر هم چیزی کشف بکنیم، سودی برای ما نداشته باشد. چون فرض که مثلا کشف کردیم یکی از اینها، عمدی پیرش را در سال ۱۹۱۲، یعنی بیست و پنج سال قبل از بالای پله ها به پائین هل داده و او را به قتل رسانیده است. خوب، حالا در سال ۱۹۳۷ و بعد از گذشت بیست و پنج سال ما چه کار می توانیم بکنیم؟ هیچی. چه استفاده ای برای ما خواهد داشت؟ باز هم هیچی.» |
وبم
ولی پوارو مصرانه و با لحنی که معلوم بود قصد ترغیب و تشویق کمیسر بتل را دارد، در جواب گفت: «نه، نه، این طور نیست. مسلما بدون استفاده نخواهد بود و نکاتی را روشن خواهد کرد. خودتان هم می دانید و در این
مورد مطمئنم که با من نیز هم عقیده می باشید.)
کمیسر بتل سری تکان داد و گفت: «بله، منظورتان را می فهمم. وجه تشابه دو جنایت.» خانم الیور طبق معمول طاقت نیاورد و گفت: «منظورتان این است که، هر کسی که بوده، جنایت قبلی را هم به همین شکل و با استفاده از چاقو انجام داده؟»
کمیسر بتل به طرف خانم الیور برگشت و گفت: «نه منظورم از گفتن وجه تشابه، این نیست که جنایت گذشته نیز دقیقا به شکل جنایت امشب صورت گرفته باشد. بلکه امکان تشابه نوع این دو جنایت است، به این صورت که علی رغم اختلافاتی که احتمالا در جزئیات و صور ظاهری این دو جنایت و موردی که لزوم آن را تجویز می کرده، در هر دو جنایت مشابه و توسط فکر واحدی هم طراحی و برنامه ریزی شده باشد، خیلی عجیب است که جنایتکاران بطور اعم، علی رغم اینکه اکثرا باهوش و باذکاوت هم می باشند، معهذا با انگیزه عدم توجه به همین وجه تشابهی که اشاره کردم، اغلب خودشان را لو می دهند.»
دهند.))
هرکول پوارو در جواب گفت: «برای اینکه انسان بطور کلی فراموش کار می باشد.»