نام کتاب: شیطان به قتل می رسد
مورد این که چطور می توان کسی را با شلیک گلوله در شکار کشت و طوری صحنه سازی نمود که جنبه کاملا تصادفی داشته باشد. به نظر من، بعید نیست که با این حرف ها، حکم مرگ خود را امضاء کرده باشد. خانم الیور مجددا وسط صحبت کمیسر بتل پرید و گفت: «راستی راستی که چه چرندیاتی می گفت!» ولی پوارو در تایید سخنان کمیسر بتل، با حالت متفکرانه ای اظهار داشت: «بله، من هم با شما موافقم. شیطانا تعمد خاصی از گفتن این حرفها داشت و می دانست چه می گوید و چه کار می کند. حرف های او به مانند تیرهائی بودند که با هدف گیری دقیق از چله کمان رها شد و دقیقا به قلب یکی از مهمان ها نشست. البته حداقل یکی از مهمان ها، چون امکان دارد هدف شیطانا هر چهار نفر بوده باشد. معهذا یک نفر، فقط یک نفر، به مراتب از بقیه ناراحت تر و نگران تر می شود، چون احساس می کند که شیطانا قبلا دست او را خوانده و مطمئنا خیلی بیش از آنچه که امشب وانمود می کند، اطلاع دارد. و در اینجاست که با دیدن کمیسر بتل، ناگهان متوجه می شود که شیطانا از مهمانی امشب منظور خاصی داشته و قصد دارد در آخر مهمانی با تحویل وی به نماینده ی اسکاتلندیارد، مهمانی را به اوج هیجان رسانیده، مهمانان را نیز به صورت غیر منتظرهای سورپرایز نماید. احساس می کنند پایان کارش نزدیک شده و کنایه و اشارات شیطانا نیز آغاز این پایان قریب الوقوع می باشد. بله، کاملا به جا حدس زدید، شیطانا با گفتن این حرف ها قصد داشت همه را به دام بیندازد، در صورتی که بر عکس، فقط حکم اعدام خود را امضاء کرد و آن را هم جلو انداخت.» | لحظاتی سکوت برقرار شد و سپس کمیسر نفس بلندی کشید و گفت: «به نظر من که این ماجرا خیلی کار دارد و خیلی هم طول خواهد کشید. اطلاعات زیادی باید کسب کنیم که مطمئنا به این زودی ها امکان نخواهد داشت. ضمن آنکه باید دقیقا مواظب رفتار و حرکات خودمان هم باشیم. چون کافیست که یکی و یا تمام این چهار نفر احساس کنند که ما در تعقیب آنها هستیم. در این صورت مسلما کار ما به مراتب دشوارتر خواهد شد و لذا در بازجوئی های بعدی نباید کاری کرد که احساس کنند به آنها مظنون شده ایم، بلکه باید طوری وانمود کنیم که احساس کنند قصد ما صرف رسیدگی و تحقیق در مورد شیطانا و نفس این جنایت می باشد. از بدشانس ما، اینها چهار نفر هستند که مسلما کار ما را به مراتب مشکل تر خواهد کرد، چون حالا مجبوریم دنبال چهار جنایت بگردیم. چهار مورد از جنایات بخصوصی که در گذشته رخ داده و تاکنون نیز کشف نشده است. کاشکی فقط یک نفر بود، آن وقت خیلی راحت می توانستیم به نتیجه برسیم.» |
پوارو با حالتی از شک و تردید گفت: «هر چه فکر می کنم، می بینم دوست مرحوممان آقای شیطانا، گوئی زیاد دقیق هم نبوده، و چنین به نظر می رسد که شاید و یا احتمالا اشتباهی هم کرده باشد.»

صفحه 67 از 281