نام کتاب: شیطان به قتل می رسد
بوده است، کینه ای کهنه و چنان قوی که قاتل تحت تاثیر فشار روانی آن، تن به چنین ریسک خطرناکی داده و کار خود را انجام میهد.
خوب، حالا برای شروع برویم سراغ دکتر رابرتز. یک بلوف زن قهار که بازیش سر تا پا بلوف می باشد. از آن دسته مردانی که با برخورداری از اعتماد به نفس بسیار بالایی که دارند، در صورت لزوم از قبول هیچ ریسکی ولو هر قدر هم خطرناک، رویگردان نخواهند بود. از نظر روانشناس جنایی، روحیه ی دکتر رابرتز با این جنایت کاملا مطابقت خواهد داشت. خوب در صورت قبول این تز و یا فرضیه، هر کسی که جای ما باشد بی اختیار نام دوشیزه آن مردی را از لیست حذف خواهد کرد؛ دختری ترسو و فوق العاده محافظه کار که نه تنها اهل بلوف و این حرفها نیست، بلکه حتی فکر بلوف هم او را می ترساند. آن مردیث از آن دختران جوان و زیبائیست که اصولا اعتماد بنفس چندانی ندارند و به همین جهت فطرتا محتاط، مقتصد و الزاما خیلی هم دقیق می باشند و به طور کلی دختری است که به نظر من توانائی قبول هیچ ریسکی ولو هر قدر هم که بی خطر باشد را نداشته و هرگز قادر نیست کارهائی را که احتمالا به دل و جرات زیادی احتیاج دارد به عهده گرفته و یا انجام دهد.
معهذا حتی چنین آدم هائی هم دست به جنایت می زنند، ولی نه به خاطر کینه توزی و انتقام جوئی، بلکه به خاطر ترس و وحشت زیاد. بله ترس و وحشت، که در مواقع حساسی چنان آنها را در تنگنا و فشار قرار می دهد که به کلی عاجز و مستاصل شده و برای رهایی از این تنگنا به هر کاری تن در میدهند. آدمی با چنین کاراکتری درست شبیه حیوانی است که وقتی دنبالش می کنند از ترس و وحشت خود را به آب و آتش می زند و در چنین شرایطی برای فرار از مهلکه، به احتمال بسیار قوی از جنایت نیز روی گردان نخواهند بود.
فرض کنیم همین دوشیزه مردیث جنایتی را که هیچ کس جز شخص خودش از آن خبر ندارد، مرتکب شده است، ولی مدتها بعد، ناگهان متوجه میشود که آقای شیطانا به طریقی به این راز پی برده و از جریان این جنایت آگاهی کامل دارد و درصدد است که در اولین فرصت مناسب او را تحویل اسکاتلندیارد بدهد. خوب خودتان مجسم کنید که چه ترس و وحشتی به آن مردیش دست می دهد. احساس می کند که زندگیش شدیدة به خطر افتاده و سرنوشت او بازیچه دست آدمی مثل شیطانا شده است. تمام افکارش به هم می ریزد و دیگر نمی تواند فکر کند، چون می داند که زندگیش در شرف از هم پاشیدگی است و آینده ای برای او وجود نخواهد داشت. و اینجاست که حالت روانی وی تحت تاثیر همان ترس و وحشتی که اشاره کردم چنان متزلزل و بی ثبات می شود که به هیچ چیزی جز مرگ شیطانا نمی تواند فکر کند و لذا تمام هم و غمش بر آن می شود که هر چه سریع تر شر شیطانا را از سر خود کم کند.

صفحه 63 از 281