منظور من از ببر درنده همین قاتلی است که در جستجویش
می باشیم.)
کمیسر بتل، طبق روال همیشگی اش، بدون مقدمه چینی از پوارو سوال کرد و گفت: «خوب مسیو پوارو، حالا بفرمائید که شما شخصا چه راهی را پیشنهاد می کنید؟ البته سوال دیگری هم دارم و بعد از این مورد، خیلی مایلم که نظریه ی روان شناسانه ی شما را در مورد این چهار مظنون جویا شوم، چون با شناختی که از سیستم و روش تحقیقاتی شما دارم، می دانم که شما همیشه تاکید خاصی روی روان شناسی جنایات دارید. به ویژه بررسی و
تجزیه و تحلیل دقیق شخصیت قاتل و مقتول.»
پوارو که کماکان با دقت و حوصله زیادی سر گرم صاف کردن تکه کاغذهای امتیازات بازی بود، در جواب گفت: «سوال بسیار به جا و منطقی فرمودید. بله، روان شناسی جنایات بطور اعم و یا به عبارت دیگر بررسی علل و انگیزه های تمام جنایات از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد، زیرا نه تنها از این طریق است که این نکات مبهم و ناشناخته ای که مطمئنا در حل معما مفید و سودمند خواهند بود روشن و شناخته خواهند شد. و همین طور که جلو می رویم احساس می کنیم که به تدریج با روحیه قاتل آشناتر شده و شخصیت او نیز بیش از پیش در نظر مان مجسم خواهد شد.
ملاحظه بفرمائید... ما الان می دانیم که جنایت امشب از چه نوع جنایاتی بوده و به چه طریقی انجام شده است. خوب، حالا در مسیر تحقیقاتمان به شخص بخصوصی بر می خوریم که سوء ظن ما را نیز بر می انگیزد. حال برای اینکه از سوءظن خود یقین حاصل کنیم، لازم است در مرحله نخست حالات روانی، روحیه و شخصیت ذاتی او را مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار دهیم. این کار را می کنیم، ولی امکان دارد به نتایج مستدلی برسیم که ثابت کند این شخص بخصوص، اساسا از این نوع جنایات منزجر بوده و از این شیوه بخصوص بیزار باشد. خوب، بدیهی است که نام این شخص از لیست مظنونین ما حذف خواهد شد. مطمئنا اگر همینطور ادامه بدهیم، سرانجام به مظنونی خواهیم رسید که جوابگوی تمام سوالات بی جواب ما خواهد بود که بدیهی است جز قاتل حقیقی کس دیگری نمی تواند باشد. ما در همین دو سه ساعت گذشته، اطلاعاتی گو اینکه خیلی مختصر و محدود، در مورد این چهار نفر کسب کرده و پیش خودمان نیز حدس هائی در مورد آنان زده ایم. به عنوان مثال، در حال حاضر تا اندازه ای از طرز زندگی آنها آگاهیم، ضمن اینکه از شیوهی بازی بریج و مطالعهی دستخطهایشان تا حدودی با روحیات و افکار درونی آنها نیز آشنا شده ایم. ولی متاسفانه این اطلاعات آن قدر محدود و ناقص است، که هیچ یک از ما فعلا نمی تواند نظریه ی قاطعی ارائه نماید. با جنایتی سر و کار داریم که انگیزهی آن بدون شک کینه ی شدیدی
می باشیم.)
کمیسر بتل، طبق روال همیشگی اش، بدون مقدمه چینی از پوارو سوال کرد و گفت: «خوب مسیو پوارو، حالا بفرمائید که شما شخصا چه راهی را پیشنهاد می کنید؟ البته سوال دیگری هم دارم و بعد از این مورد، خیلی مایلم که نظریه ی روان شناسانه ی شما را در مورد این چهار مظنون جویا شوم، چون با شناختی که از سیستم و روش تحقیقاتی شما دارم، می دانم که شما همیشه تاکید خاصی روی روان شناسی جنایات دارید. به ویژه بررسی و
تجزیه و تحلیل دقیق شخصیت قاتل و مقتول.»
پوارو که کماکان با دقت و حوصله زیادی سر گرم صاف کردن تکه کاغذهای امتیازات بازی بود، در جواب گفت: «سوال بسیار به جا و منطقی فرمودید. بله، روان شناسی جنایات بطور اعم و یا به عبارت دیگر بررسی علل و انگیزه های تمام جنایات از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد، زیرا نه تنها از این طریق است که این نکات مبهم و ناشناخته ای که مطمئنا در حل معما مفید و سودمند خواهند بود روشن و شناخته خواهند شد. و همین طور که جلو می رویم احساس می کنیم که به تدریج با روحیه قاتل آشناتر شده و شخصیت او نیز بیش از پیش در نظر مان مجسم خواهد شد.
ملاحظه بفرمائید... ما الان می دانیم که جنایت امشب از چه نوع جنایاتی بوده و به چه طریقی انجام شده است. خوب، حالا در مسیر تحقیقاتمان به شخص بخصوصی بر می خوریم که سوء ظن ما را نیز بر می انگیزد. حال برای اینکه از سوءظن خود یقین حاصل کنیم، لازم است در مرحله نخست حالات روانی، روحیه و شخصیت ذاتی او را مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار دهیم. این کار را می کنیم، ولی امکان دارد به نتایج مستدلی برسیم که ثابت کند این شخص بخصوص، اساسا از این نوع جنایات منزجر بوده و از این شیوه بخصوص بیزار باشد. خوب، بدیهی است که نام این شخص از لیست مظنونین ما حذف خواهد شد. مطمئنا اگر همینطور ادامه بدهیم، سرانجام به مظنونی خواهیم رسید که جوابگوی تمام سوالات بی جواب ما خواهد بود که بدیهی است جز قاتل حقیقی کس دیگری نمی تواند باشد. ما در همین دو سه ساعت گذشته، اطلاعاتی گو اینکه خیلی مختصر و محدود، در مورد این چهار نفر کسب کرده و پیش خودمان نیز حدس هائی در مورد آنان زده ایم. به عنوان مثال، در حال حاضر تا اندازه ای از طرز زندگی آنها آگاهیم، ضمن اینکه از شیوهی بازی بریج و مطالعهی دستخطهایشان تا حدودی با روحیات و افکار درونی آنها نیز آشنا شده ایم. ولی متاسفانه این اطلاعات آن قدر محدود و ناقص است، که هیچ یک از ما فعلا نمی تواند نظریه ی قاطعی ارائه نماید. با جنایتی سر و کار داریم که انگیزهی آن بدون شک کینه ی شدیدی