نام کتاب: شیطان به قتل می رسد
کمیسر بتل زیرکانه جواب داد و گفت: «عجیب است که شما علی رغم اینکه جامعه امروزی را مردود می دانید و تایید نمی کنید، با این وجود دوست دارید در مجامع عمومی ظاهر و کماکان در مهمانی ها شرکت کنید.»
بله، دوست دارم، ولی برای مدتی کوتاه. هر آدمی هم هنگامی که پس از سفرهای طولانی از اعماق جنگل های وحشی و ناشناخته بر می گردد، مسلما دوست دارد به اتاق های پر از نور برود، زنان زیبا را با لباس های شیک ببیند، با آنها برقصد، حرف بزند، بخندد، غذاهای لذیذ بخورد و به طور کلی از محیط لذت ببرد. بله، من هم از چنین موقعیت هایی استفاده کرده و خوش میگذرانم، ولی همان طور که گفتم فقط برای مدتی کوتاه،
چون دیری نمی گذرد که متوجه می شوم بین مشتی آدم های پست فطرت و نادرویش قرار دارم که چهره های واقعی خود را در پشت نقابی از تزویر و ریا پنهان کرده و با تلاش مزورانه ای سعی در خام کردن یکدیگر دارند.
بله، همین دوروئی و نادرستی جوامع امروز است که مرا چنان منقلب و دلسرد می کند که ترجیح می دهم دوباره
به همان دنیای وحوش و جنگل های بکر باز گردم.» ولی سرگرد دسپارد، نحوه زندگی شما و مسیری که به خصوص انتخاب کرده اید زیاد امن نیست. رفتن به اعماق جنگل های دست نخورده و برخورد با قبایل ناشناخته. آدم مسلما با خطرات زیادی مواجه خواهد شد.»
سرگرد دسپارد لبخندی زد و متعاقبا شانه هایش را به علامت بی اعتنایی بالا انداخت و گفت: «آقای شیطانا هرگز زندگی خطرناکی نداشت. مع هذا مرد، ولی من هنوز زنده ام.» |
کمیسر بتل با هدف خاصی در جواب گفت: «کسی چه می داند. شاید هم بر خلاف تصور شما، زندگی بسیار خطرناکی داشته و خطرات زیادی نیز او را تهدید می کرده؟»
چطور؟»
منظورم این است که، تا آنجا که من میدانم، شیطانا اصولا آدم فضولی بود.) سرگرد دسپارد با حالتی از کنجکاوی زیاد به جلو خم شد و گفت: «لابد منظورتان این است که... تو زندگی مردم دخالت می کرد... که شاید. مثلا از اسرار آنها آگاه و از ته و توی زندگی مردم سر در بیاورد، بله؟»
خیر، کاملا این طوری نه. راستش، منظورم این بود که چه جوری بگویم... شیطانا اصولا از آن آدم هایی بود که... بفهمی نفهمی... دوست داشت در زندگی خانم ها.... بله به خصوص خانم ها دخالت کند.» |
سرگرد دسپارد با حالتی از بی تفاوتی قهقهای سر داد و هم چنان که به صندلی خود تکیه میداد گفت: «ولی به نظر من، خانم ها هرگز به حرف های آدم حقه بازی مثل شیطانا توجه نخواهند داشت.»

صفحه 53 از 281